شناخت شخصیت بودا شخصیت بودا را از جهات بسیاری میتوان مورد بررسی قرار داد که مهمترین آنها عبارتند از :1- شناخت بودا به عنوانی یک موجود انسانی2- شناخت بودا به عنوان واضعِ یک مبدأ معنوی3- شناخت بودا به عنوان موجودی که هر دو ویژگی مزبور را در بر میگیرد.
1- بنابر احتمال قریب به یقین، شخصیتی به نام بودا بین سالهای 560 و 480 پیش از میلاد در شمال شرقی هند میزیسته است، ولی متأسفانه وضع به گونهای است که نمیتوان بودای تاریخی را از بودای افسانهای تمیز داد. و در هر حال شخص بوداگوتاما، یا همان شاکیامونی1 (حکیمی از قبیله شاکیا2) و وجود واقعی وتاریخی او به عنوان یک فرد انسانی که زمانی در جهان زندگی میکرده، از نظر یک بودایی یا حتی فراتر از آن در دین و ایمان بودایی اهمیت چندانی ندارد.براساس اعتقادات بودایی، میتوان گفت بودا نمونه یا الگویی است معنوی3 که روزگاری در قالبی انسانی تجسم پیدا کرده بود، و وقتی از نمونه یا الگوی معنوی سخن میگویند، مرادشان الگویی است که علایق و تمایلاتش متوجه نوعی حیات دینی است. البته بعید نیست که بوداییان معمولی، تصوری انسانی از بودا داشته باشند، و او را به شکل یک شخصیت انسانی در نظر آورند؛ ولی باید دانست که الاهیات بودایی - اگر بتوان در مورد آیین بودا از اصطلاحی مانند الهایت استفاده کرد- به هیچ وجه چنین نظریرا درست نمی داند ؛ بکله بودا، یعنی به روشنایی رسیده را نوعی الگوی ازلی4 میداندکه خودش را به شکل ادواری و در قالب شخصیتهای مختلف در جهان آشکار کرده است.برای بوداییانی که به تناسخ اعتقاد دارند شخص "بواگوتاما" فقط یک بار آن هم مثلاً در سال 560 پیش از میلاد پا به عرصه جهان نگذاشته است؛ بلکه او نیز مانند بسیاری موجودات دیگر اسیر چرخه تولدها و مرگهای بسیار بوده است (مراد همان اصطلاح چرخه زایش دوباره است)؛ به نظر آنان بودا جهان را در قالبهای مختلف تجربه کرده: در قالب حیوان، در قالب انسان، در قالب خدا و... بودا طی تولدهای مکرری که داشته موفق شده به سرنوشت مشترک همه موجودات زنده پی ببرد، و کمال معنوی نظیر آنچه بودا از آن بهرهمند بود، چیزی نیست که بتوان در یک دوره حیات انسانی بدان دست یافت؛ بلکه حصول چنین کمالی، آرام آرام و طی قرون و اعصار متوالی میسر میشود. درباره چگونگی به کمال رسیدن بودا به لحاظ تاریخی و به شکل مستند ما هیچ نمیدانیم، چرا که این بخش از حیات او پُر است از داستان و افسانه که هر یک به شیوه خاص خود طی طریق کمال بودایی را توجیه میکند.2- اگر بپذیریم که تعالیم بودا تنها عبارت است از سخنانی که روزگاری یک نفر بر زبان رانده، ناگهان دچار نوعی حالت بیاعتمادی میشویم و به آنجا میرسیم که این تعالیم اساساً فاقد هر گونه اعتبار و مرجعیت5 هستند. اما بوداییان نظر دیگر دارند؛ یعنی معتقدند که مرجعیت و اعتبار تعالیم بودا ازیک مبدأ معنوی سرچشمه میگیرد و این مبدأ معنوی نیز خود، نشأت گرفته از ماهیت بودا است که در قالب فردی به نام شاکیامونی پنها شده است؛ از این منظر بودا رسالتی بر عهده داشت که عبارت بود از فهم و درک حقیقت در درجه اول و بعد آشنا کردن مردم با آن حقیقت.وقتی بوداییان بودا را به منزله مبدائی معنوی مورد ملاحظه قرار میدهند، برای اشاره به او از اصطلاح" تاتاگاتا"6 استفاده میکنند و یا با اصطلاح چشم حقیقی7 از او یاد میکنند. معنی یا به عبارت درستتر، مراد از اصطلاح تاتاگاتا هنوز برای ما روشن نشده است. بنابر نظر بعضی بوداشناسان متأخر تاتاگاتا اصطلاحی است مرکب از دو واژه یعنی تاتا8 به معنی این چنین، به این صورت، بدینسان و ...، و صیغه ماضی فعل آگاتا9 به معنی آمدن که ماضی آن را میتوان به صورت رفته یا آمده ترجمه کرد. پس شاید بتوان گفت تاتاگاتا دیگر یک اسم خاص نمیتواند باشد، و به جرأت میتوان به تاتاگاتاهای دیگری اشاره کرد که ا ین چنین آمده و یا رفته اند. بررسی و تحقیق هر چند مختصری که درباره اصطلاح تاتاگاتا انجام دادیم، تلویحاً به نکته ظریفی اشاره میکند مبنی بر اینکه بودای تاریخی به هیچ وجه یک شخصیت انسانی منزوی و منحصر به فرد نبوده است، بلکه او تنها یکی از بی شمار تاتاگاتاهایی بوده که طی قرون و اعصار در جهان ظهور کردهاند و تعالیم تقریباً یکسانی را برای نوع بشر به ارمغان آوردهاند. بنابراین به جرأت و صراحت تمام میتوانیم بگوییم بودای به روشنایی رسیده که سزاوار لقب تاتاگاتا شناخته شده، ضرورتاً و ذاتا ًنمونهای است نوعی، از تاتاگاتاهای بیشمار.باورهای مربوط به تاتاگاتا براین اساس استوارند که مجموعهای از هفت یا بیست و چهار و یا هزار تاتاگاتا وجود داشته که بخصوص در قالب انسانی ظاهر شدهاند. به عنوان مثال در بهارهوت10 و سانچی11 از هفت تاتاگاتا یاد شده است که این هفت تاتاگاتا عبارتند از خود شخص شاکیامونی و شش نفر از اسلاف او؛ براساس این منابع این هفت تاتاگاتا در هیأت هفت شخصیت تاریخی که هر کدام تعالیم خاص خود را داشته اند، ظاهر شدهاند که در روایتهای داستانی، آنان را به هفت درخت تناور نیز تشبیه کردهاند. در روایتهای دیگر نظیر گاندارا، و ... هفت بودا پیش از بودا گوتاما وجود داشته اند که در هیأتی انسانی ظهور کردهاند که عملاً از یکدیگر غیرقابل تشخیص و تمیزاند.3- اینک وقت آن فرار سیده است که بودا را در هیأت یا قالب باشکوه و جلال12 او مورد بررسی و ملاحظه قرار دهیم. واقعیت آن است که شاکیامونی نیز به لحاظ خوردن و آشامیدن و خفتن و را ه رفتن و .. با دیگر موجودات انسانی تفاوتی نداشته است و اساسا ً در وجود او به عنوان یک شخصیت تاریخی که روزگاری در مکانی زندگی میکرده ، جای هیچ تردید نیست، اما تجلی بودا به عنوان یک انسان معمولی از نظر بوداییان، نوعی حفظ ظاهر محسوب میشود که به مدد آن میتوانسته شخصیت راستین خود را به نوعی پوشیده و پنهان نگاه دارد. بدینسان موجودیت تاریخی بودا با توجه به این اعتقاد بودایی تبدیل می شود به نوعی وجود وحضور تصادفی وتقریباً معمولی و غیرقابل اعتنا؛ درست مانند دیگر ابناء بشر که در جهان زاده میشوند، رشد میکنند، به پیری میرسند و سرانجام هم از دنیا میروند. البته باید در نظر داشت که هیچ یک از توضیحات مذکور برای روشن کردن و وضوح بخشیدن به موجودیت بودا به عنوان یک شخصیت تاریخی کفایت نمیکنند. این باور بودایی مبنی بر پنهان شدن بودا در پس لفافی ظاهری [یعنی شمایلی انسانی] تلویحاً گواه و گویای آن است که بودا از نوعی جسم متفاوت برخوردار بوده است، جسمی که به دلایل بسیار با جسم فناپذیران معمولی فرق داشته است؛ ولی پذیرفتن این باور نیز مستلزم آن است که به ماجرا از زاویه ایمانی نگاه کنیم. بوداییان از این جسم خاص و منحصر به فردی که به بودا تعلق داشته با اصطلاحات و تعابیر مختلفی یاد میکنند مانند جسم شاد و روشن شده یا جسم لطیف و اثیری و یا جسمی که گویای جوهر و سرشت راستین خود بودا است. بعضی برای توصیف ویژگیهای خاص و برجسته بودا یا به عبارت دقیق تر جسم شکوهمند بودا از میان 80 نشانه فرعی، به 32 نشانه اصلی اشاره میکنند که به نظر آنان نشانهای بارز مردان بزرگ است.تمامی مکاتب بودایی در مورد آن 32 نشان اصلی اتفاق نظر دارند [که هم خاص مردان بزرگ است و هم درباره بودا صدق میکند] ؛ این اتفاق نظر به نوعی گواه بر قدمت نسبتاً زیاد این نشانها است که تنها خاص بوداییان نبوده و ریشههای عمیقی در آیینهای ماقبل بودایی، بخصوص آیین هندو دارد. در هنر بودایی به تصاویر و نقاشیهایی برخورد میکنیم که بودا را در حالتهای مختلف به نمایش میگذارند، ولی نکته جالب و قابل توجه این است که در هیچ یک از این تصاویر با جسم یا هیأت انسانی بودا برخورد نمیکنیم، در عوض آنچه در هنر بودایی توجه بیننده را به خود جلب میکند به نوعی بازنمایی جسم شکوهمند بودا است.ماجرای نشانههای مختلف جسمانی که تنها دانایان و خردمندان، توان و صلاحیت تشخیص آنها را دارند. و نیز پیشبینی سرنوشت فرد صاحب این قبیل نشانهها، با آیین بودا آغاز نشده و اصولاً خیلی پیشتر از آیین بودا وجود داشته و از جمله معتقدات فرهنگی و دینی رایج در سرزمین هندوستان بوده است. بعضی از محققان میگویند این 32 نشانۀ مردان بزرگ حاصل استفاده از ابزار و ادواتی مانند رمل و اسطرلاب و نیز کتب طالع بینی ماقبل بودایی است. بنابر باورهای بوداییان، جسم شکوهمند بودا فارغ از محدودیتهای فیزیکی یک جسم معمولی است. جسم شکوهمند بودا چنان است که میتواند در محدودهای به اندازه یک دانه خردل عمل کند و به حرکت در آید، ولی در فرصتی که به او داده شده توانست عرش ایندرا14 را درنوردد و به راستی که چنین سیری بیش از حدّ تصوّر، وسیع و پهناور است.بحث بر سر علایم و نشانههای یک مرد بزرگ که از سنتهای فرهنگی- دینی آیینهای هندو و بودا به شمار میرود، ما را از طریقی که در پیش گرفتهایم دور می کند؛ گو اینکه فهم و درک هنر بودایی اساساً در گرو آشنایی و شناخت همین علایم و نشانهها است. جسم شکوهمند بودا 18 پا (چیزی درحدود 5 یا 6 متر) قامت داشته، و بسیاری از حرکات، اطوار و سکنات او حاصل همین قد و قواره بوده است. رنگ این جسم شکوهمند، طلایی بوده است و «میان ابروهایش، حلقهای مو، به چشم میخورد (اورنا15): لطیف مانند کتان و شبیه به گل یاسمن، شبیه به ماه، شبیه به لایه شفاف و صیقل خورده صدف، شبیه به ساقه یک نیلوفر، به سپیدی شیر تازه گاو، و مانند شبنمی با طراوت که بر گلبرگهای شکوفهای بنشیند. «از طره مو به سپیدی برف یا نقره بود». مجسمههای بودا معمولاً این طره مو را به شکل یک خال یا قطعهای جواهر به نمایش میگذارند.در تعالیم تانترا16 که به مراحل متأخر آیین بودا تعلق دارد و تحت تأثیر و نفوذ مستقیم و بلاتردید آیین پرستش شیوا17 شکل گرفت و به وجود آمد، به این طره مو از زاویه دیگری نگریسته شد؛ چنان که آن را به منزله یک چشم سوم یا به تعبیری عمیق تر چشم حکمت، خرد یا معرفت مورد ملاحظه و بررسی قرار دادند. ما در اینجا با سنتی سرو کار داریم که به میزان بسیار زیادی مدیون و مرهون اعمال و آموزههای یوگا18 است. تمرکز بر روی مرکزی نامرئی که در بالا و یا درمیان ابروها قرار داشته باشد، برای یک یوگی (کسی که به تعالیم و آموزههای یوگا اعتقاد دارد و به آنها عمل میکند)، کاری بسیار ساده و معمولی است؛ در تعالیم یوگا نیز همیشه به این نکته برخورد میکنیم که مرکز نیروهای روحی و روانی، بر روی پیشانی افراد جای دارد.دو ویژگی دیگر جسم شکوهمند بودا یکی مطلق بودن آن است و دیگر بخصوص هویدا و آشکار بودن آن. رهروان بودایی دستاری بر سر میبندندکه اصطلاحاً آن را" اوشنیشا"19 مینامند؛ جنس، رنگ و شیوه بسته شدن این دستار گواه بر مقام و منزلت رهرو بودایی است؛ البته درباره شیوۀ بستن این دستار باید بگوییم که در سرزمینهای مختلف، رهروان بودایی شیوه خاص خود را به کار می بندند، چنانکه در گاندارا20 دستار رهروان گرد است، در کامبوج21 مخروطی شکل، و در لائوس22 سعی میکنند آن را به شکل مشعل یا یک شعله آتشین درآورند. همه این ظواهر و سعی در حفظ آنها اولاً ریشه در اعتقادات مختلف بودایی دارند و بخصوص آمیختگی تعالیم بودا یا فرهنگهای سرزمینهای خاور دور، و ثانیاً از نوعی اعتقاد مشترک سرچشمه میگیرند مبنی بر اینکه خود شخص بودا و جسم او، منبع نوری لایزال و تابناک بوده است.براساس یک باور قدیمی که از جمله سنن مشترک ادیان و فِرَق مختلفِ سرزمین هندوستان است، بدن و جسم مردان بزرگ سرشار از انرژی آتشینی است که به اطراف و اکناف متصاعد میشود، و عادت به تأمل و مراقبه خاص این قبیل مردان است موجب افزایش روزافزون این انرژی مرموز و شگفت انگیز میگردد. اغلب اوقات برای نشان دادن این قدرت سحرانگیز از نمادهای متفاوتی استفاده میکنند؛ مانند هاله نوری که گرداگرد سر بودا میدرخشد و یا از فراز شانههای او متصاعد میشود.در سرزمین جاوه از شعلۀ نورانی و هاله مقدسی که گرد سر بودا وجود دارد [البته به صورت کاملاً مجازی و ذهنی که احتمالاً زاییده اعتقاد و تصورات مربوط به آن است] با نام مقدس اُم23 یاد میکنند و حتی شکلی نیزاز این کلمه مقدس در سر دارند که عبارت است از چیزی شبیه یک علامت سوال وارونه با دمی مارپیچ مانند. آنان بر این باورند که هاله نورانی گرد سر بودا گویای الوهیت و تقدس و پرهیزگاری او است. هنرمندان گاندرا این هاله نورانی را به خدایان و پادشاهان نیز نسبت دادهاند، و بر محققان پوشیده نیست که در عالم مسیحیت نیز این نماد از قرن چهارم میلادی رواج پیدا کرد.
در سنت بودایی هر جا سخن از بودا به میان میآید، مجموعه این جوانب و سیماهای سه گانه در ذهن شنونده تداعی میشود. از نظر مورخان میسحی، بودا تنها به عنوان یک موجود بشری واقعیت دارد و قدرتهای معنوی و سحرآمیزی که به او نسبت میدهند، چیزی جز داستان و افسانه نیست؛ اما اگر از منظر یک فرد بودایی به ماجرا نگاه کنیم، وضع به کلی فرق میکند؛ یعنی سرشت بودا و جسم شکوهمند بودا و وجود فضائل و کراماتی که به او نسبت میدهند از جمله مفروضات مسلم و بدیهیات تردید ناپذیر محسوب میشود. جسم انسانی بودا و وجود تاریخی او نیز از نظر یک بودایی معتقد، جامه مندرسی است که بر شکوهی معنوی پوشانده شده است.
منبع:http://safirdanaii.50webs.com