تاریخچه

تارخچه ای از ...

تاریخچه

تارخچه ای از ...

87528405985126528310.jpg

میخواهیم با هم تاریخچه چیز های مختلف را بررسی کنیم

تاریخچه پیدایش بودیسم و زندگی بودا

چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۱۸ ق.ظ


شناخت شخصیت بودا 

شخصیت بودا را از جهات بسیاری می­توان مورد بررسی قرار داد که مهمترین آنها عبارتند از :
1- شناخت بودا به عنوانی یک موجود انسانی
2- شناخت بودا به عنوان واضعِ یک مبدأ معنوی
3- شناخت بودا به عنوان موجودی که هر دو ویژگی مزبور را در بر می­گیرد.

1- بنابر احتمال قریب به یقین، شخصیتی به نام بودا بین سالهای 560 و 480 پیش از میلاد در شمال شرقی هند می­زیسته است، ولی متأسفانه وضع به گونه­ای است که نمی­توان بودای تاریخی را از بودای افسانه­ای تمیز داد. و در هر حال شخص بوداگوتاما، یا همان شاکیامونی1 (حکیمی از قبیله شاکیا2) و وجود واقعی وتاریخی او به عنوان یک فرد انسانی که زمانی در جهان زندگی می­کرده، از نظر یک بودایی یا حتی فراتر از آن در دین و ایمان بودایی اهمیت چندانی ندارد.
براساس اعتقادات بودایی، می­توان گفت بودا نمونه یا الگویی است معنوی3 که روزگاری در قالبی انسانی تجسم پیدا کرده بود، و وقتی از نمونه یا الگوی معنوی سخن می­گویند، مرادشان الگویی است که علایق و تمایلاتش متوجه نوعی حیات دینی است. البته بعید نیست که بوداییان معمولی، تصوری انسانی از بودا داشته باشند، و او را به شکل یک شخصیت انسانی در نظر آورند؛ ولی باید دانست که الاهیات بودایی - اگر بتوان در مورد آیین بودا از اصطلاحی مانند الهایت استفاده کرد- به هیچ وجه چنین نظریرا درست نمی داند ؛ بکله بودا، یعنی به روشنایی رسیده را نوعی الگوی ازلی4 می­داندکه خودش را به شکل ادواری و در قالب شخصیت­های مختلف در جهان آشکار کرده است.
برای بوداییانی که به تناسخ اعتقاد دارند شخص "بواگوتاما" فقط یک بار آن هم مثلاً در سال 560 پیش از میلاد پا به عرصه جهان نگذاشته است؛ بلکه او نیز مانند بسیاری موجودات دیگر اسیر چرخه تولدها و مرگ­های بسیار بوده است (مراد همان اصطلاح چرخه زایش دوباره است)؛ به نظر آنان بودا جهان را در قالب­های مختلف تجربه کرده: در قالب حیوان، در قالب انسان، در قالب خدا و... بودا طی تولدهای مکرری که داشته موفق شده به سرنوشت مشترک همه  موجودات زنده پی ببرد، و کمال معنوی نظیر آنچه بودا از آن بهره­مند بود، چیزی نیست که بتوان در یک  دوره حیات انسانی بدان دست یافت؛ بلکه حصول چنین کمالی، آرام آرام و طی قرون و اعصار متوالی میسر می­شود. درباره چگونگی به کمال رسیدن بودا به لحاظ تاریخی و به شکل مستند ما هیچ نمی­دانیم، چرا که این بخش از حیات او پُر است از داستان و افسانه که هر یک به شیوه خاص خود طی طریق کمال بودایی را توجیه می­کند.
2- اگر بپذیریم که تعالیم بودا تنها عبارت است از سخنانی که روزگاری یک نفر بر زبان رانده، ناگهان دچار نوعی حالت بی­اعتمادی می­شویم و به آنجا می­رسیم که این تعالیم اساساً فاقد هر گونه اعتبار و مرجعیت5 هستند. اما بوداییان نظر دیگر دارند؛ یعنی معتقدند که مرجعیت و اعتبار تعالیم بودا ازیک مبدأ معنوی سرچشمه می­گیرد و این مبدأ معنوی نیز خود، نشأت گرفته از ماهیت بودا است که در قالب فردی به نام شاکیامونی پنها شده است؛ از این منظر بودا رسالتی بر عهده داشت که عبارت بود از فهم و درک حقیقت در درجه اول و بعد آشنا کردن مردم با آن حقیقت.
وقتی بوداییان بودا را به منزله مبدائی معنوی مورد ملاحظه قرار می­دهند، برای اشاره به او از اصطلاح" تاتاگاتا"6 استفاده می­کنند و یا با اصطلاح چشم حقیقی7 از او یاد می­کنند. معنی یا به عبارت درست­تر، مراد از اصطلاح تاتاگاتا هنوز برای ما روشن نشده است. بنابر نظر بعضی بوداشناسان متأخر تاتاگاتا اصطلاحی است مرکب از دو واژه یعنی تاتا8 به معنی این چنین، به این صورت، بدینسان و ...، و صیغه ماضی فعل آگاتا9 به معنی آمدن که ماضی آن را می­توان به صورت رفته یا آمده ترجمه کرد. پس شاید بتوان گفت تاتاگاتا دیگر یک اسم خاص نمی­تواند باشد، و به جرأت می­توان به تاتاگاتاهای دیگری اشاره کرد که ا ین چنین آمده و یا رفته اند. بررسی و تحقیق هر چند مختصری که درباره اصطلاح تاتاگاتا انجام دادیم، تلویحاً به نکته ظریفی اشاره می­کند مبنی بر اینکه بودای تاریخی به هیچ وجه یک شخصیت انسانی منزوی و منحصر به فرد نبوده است، بلکه او تنها یکی از بی شمار تاتاگاتا­هایی بوده که طی قرون و اعصار در جهان ظهور کرده­اند و تعالیم تقریباً یکسانی را برای نوع بشر به ارمغان آورده­اند. بنابراین به جرأت و صراحت تمام می­توانیم بگوییم بودای به روشنایی رسیده که سزاوار لقب تاتاگاتا شناخته شده، ضرورتاً و ذاتا ًنمونه­ای است نوعی، از تاتاگاتاهای بی­شمار.
باورهای مربوط به تاتاگاتا براین اساس استوارند که مجموعه­ای از هفت یا بیست و چهار و یا هزار تاتاگاتا وجود داشته که بخصوص در قالب انسانی ظاهر شده­اند. به عنوان مثال در بهارهوت10 و سانچی11 از هفت تاتاگاتا یاد شده است که این هفت تاتاگاتا عبارتند از خود شخص شاکیامونی و شش نفر از اسلاف او؛ براساس این منابع این هفت تاتاگاتا در هیأت هفت شخصیت تاریخی که هر کدام تعالیم خاص خود را داشته اند، ظاهر شد­ه­اند که در روایتهای داستانی، آنان را به هفت درخت تناور نیز تشبیه کرده­اند. در روایت­های دیگر نظیر گاندارا، و ... هفت بودا پیش از بودا گوتاما وجود داشته اند که در هیأتی انسانی ظهور کرد­ه­اند که عملاً از یکدیگر غیرقابل تشخیص و تمیزاند.
3- اینک وقت آن فرار سیده است که بودا را در هیأت یا قالب باشکوه و جلال12 او مورد بررسی و ملاحظه قرار دهیم. واقعیت آن است که شاکیامونی نیز به لحاظ خوردن و آشامیدن و خفتن و را ه رفتن و .. با دیگر موجودات انسانی تفاوتی نداشته است و اساسا ً در وجود او به عنوان یک شخصیت تاریخی که روزگاری در مکانی زندگی می­کرده ، جای هیچ تردید نیست، اما تجلی بودا به عنوان یک انسان معمولی از نظر بوداییان، نوعی حفظ ظاهر محسوب می­شود که به مدد آن می­توانسته شخصیت راستین خود را به نوعی پوشیده و پنهان نگاه دارد. بدینسان موجودیت تاریخی بودا با توجه به این اعتقاد بودایی تبدیل می شود به نوعی وجود وحضور تصادفی وتقریباً معمولی و غیرقابل اعتنا؛ درست مانند دیگر ابناء بشر که در جهان زاده می­شوند، رشد می­کنند، به پیری می­رسند و سرانجام هم از دنیا می­روند. البته باید در نظر داشت که هیچ یک از توضیحات مذکور برای روشن کردن  و وضوح بخشیدن به موجودیت بودا به عنوان یک شخصیت تاریخی کفایت نمی­کنند. این باور بودایی مبنی بر پنهان شدن بودا در پس لفافی ظاهری [یعنی شمایلی انسانی] تلویحاً گواه و گویای آن است که بودا از نوعی جسم متفاوت برخوردار بوده است، جسمی که به دلایل بسیار با جسم فناپذیران معمولی فرق داشته است؛ ولی پذیرفتن این باور نیز مستلزم آن است که به ماجرا از زاویه ایمانی نگاه کنیم. 
بوداییان از این جسم خاص و منحصر به فردی که به بودا تعلق داشته با اصطلاحات و تعابیر مختلفی یاد می­کنند مانند جسم شاد و روشن شده یا جسم لطیف و اثیری و یا جسمی که گویای جوهر و سرشت راستین خود بودا است. بعضی برای توصیف ویژگی­های خاص و برجسته بودا یا  به عبارت دقیق تر جسم شکوهمند بودا از میان 80 نشانه فرعی، به 32 نشانه اصلی اشاره می­کنند که به نظر آنان نشان­های بارز مردان بزرگ است.
تمامی مکاتب بودایی در مورد آن 32 نشان اصلی اتفاق نظر دارند [که هم خاص مردان بزرگ است و هم درباره بودا صدق می­کند] ؛ این اتفاق نظر به نوعی گواه بر قدمت نسبتاً زیاد این نشان­ها است که تنها خاص بوداییان نبوده و ریشه­های عمیقی در آیین­های ماقبل بودایی، بخصوص آیین هندو دارد. در هنر بودایی به تصاویر و نقاشی­هایی برخورد می­کنیم که بودا را در حالت­های مختلف به نمایش می­گذارند، ولی نکته جالب و قابل توجه این است که در هیچ یک از این تصاویر با جسم یا هیأت انسانی بودا برخورد نمی­کنیم، در عوض آنچه در هنر بودایی توجه بیننده را به خود جلب می­کند به نوعی بازنمایی جسم شکوهمند بودا است.
ماجرای نشانه­های مختلف جسمانی که تنها دانایان و خردمندان، توان و صلاحیت تشخیص آنها را دارند. و نیز پیش­بینی سرنوشت فرد صاحب این قبیل نشانه­ها، با آیین بودا آغاز نشده و اصولاً خیلی پیشتر از آیین بودا وجود داشته و از جمله معتقدات فرهنگی و دینی رایج در سرزمین هندوستان بوده است. بعضی از محققان می­گویند این 32 نشانۀ مردان بزرگ حاصل استفاده از ابزار و ادواتی مانند رمل و اسطرلاب و نیز کتب طالع بینی ماقبل بودایی است. بنابر باورهای بوداییان، جسم شکوهمند بودا فارغ از محدودیتهای فیزیکی یک جسم معمولی است. جسم شکوهمند بودا چنان است که می­تواند در محدوده­ای به اندازه یک دانه خردل عمل کند و به حرکت در آید، ولی در فرصتی که به او داده شده توانست عرش ایندرا14 را درنوردد و به راستی که چنین سیری بیش از حدّ تصوّر، وسیع و پهناور است.
بحث بر سر علایم و نشانه­های یک مرد بزرگ که از سنت­های فرهنگی- دینی آیین­های هندو و بودا به شمار می­رود، ما را از طریقی که در پیش گرفته­ایم دور می کند؛ گو اینکه فهم و درک هنر بودایی اساساً در گرو آشنایی و شناخت همین علایم و نشانه­ها است. جسم شکوهمند بودا 18 پا (چیزی درحدود 5 یا 6 متر) قامت داشته، و بسیاری از حرکات، اطوار و سکنات او حاصل همین قد و قواره بوده است. رنگ این جسم شکوهمند، طلایی بوده است و «میان ابروهایش، حلقه­ای مو، به چشم می­خورد (اورنا15): لطیف مانند کتان و شبیه به گل یاسمن، شبیه به ماه، شبیه به لایه شفاف و صیقل خورده صدف، شبیه به ساقه یک نیلوفر، به سپیدی شیر تازه گاو، و مانند شبنمی با طراوت که بر گلبرگ­های شکوفه­ای بنشیند. «از طره مو به سپیدی برف یا نقره بود». مجسمه­های بودا معمولاً این طره مو را به شکل یک خال یا قطعه­ای جواهر به نمایش می­گذارند.
در تعالیم تانترا16 که به مراحل متأخر آیین بودا تعلق دارد و تحت تأثیر و نفوذ مستقیم و بلاتردید آیین پرستش شیوا17 شکل گرفت و به وجود آمد، به این طره مو از زاویه دیگری نگریسته شد؛ چنان که آن را به منزله یک چشم سوم یا به تعبیری عمیق تر چشم حکمت، خرد یا معرفت مورد ملاحظه و بررسی قرار دادند. ما در اینجا با سنتی سرو کار داریم که به میزان بسیار زیادی مدیون و مرهون اعمال و آموزه­های یوگا18 است. تمرکز بر روی مرکزی نامرئی که در بالا و یا درمیان ابروها قرار داشته باشد، برای یک یوگی (کسی که به تعالیم و آموزه­های یوگا اعتقاد دارد و به آنها عمل می­کند)، کاری بسیار ساده و معمولی است؛ در تعالیم یوگا نیز همیشه به این نکته برخورد می­کنیم که مرکز نیروهای روحی و روانی، بر روی پیشانی افراد جای دارد.
دو ویژگی دیگر جسم شکوهمند بودا یکی مطلق بودن آن است و دیگر بخصوص هویدا و آشکار بودن آن. رهروان بودایی دستاری بر سر می­بندندکه اصطلاحاً آن را" اوشنیشا"19 می­نامند؛ جنس، رنگ و شیوه بسته شدن این دستار گواه بر مقام و منزلت رهرو بودایی است؛ البته درباره شیوۀ بستن این دستار باید بگوییم که در سرزمین­های مختلف، رهروان بودایی شیوه خاص خود را به کار می بندند، چنانکه در گاندارا20 دستار رهروان گرد است، در کامبوج21 مخروطی شکل، و در لائوس22 سعی می­کنند آن را به شکل مشعل یا یک شعله آتشین درآورند. همه این ظواهر و سعی در حفظ آنها اولاً ریشه در اعتقادات مختلف بودایی دارند و بخصوص آمیختگی تعالیم بودا یا فرهنگ­های سرزمین­های خاور دور، و ثانیاً از نوعی اعتقاد مشترک سرچشمه می­گیرند مبنی بر اینکه خود شخص بودا و جسم او، منبع نوری لایزال و تابناک بوده است.
براساس یک باور قدیمی که از جمله سنن مشترک ادیان و فِرَق مختلفِ سرزمین هندوستان است، بدن و جسم مردان بزرگ سرشار از انرژی آتشینی است که به اطراف و اکناف متصاعد می­شود، و عادت به تأمل و مراقبه خاص این قبیل مردان است موجب افزایش روزافزون این انرژی مرموز و شگفت انگیز می­گردد. اغلب اوقات برای نشان دادن این قدرت سحرانگیز از نمادهای متفاوتی استفاده می­کنند؛ مانند هاله نوری که گرداگرد سر بودا می­درخشد و یا از فراز شانه­های او متصاعد می­شود.
در سرزمین جاوه از شعلۀ نورانی و هاله مقدسی که گرد سر بودا وجود دارد [البته به صورت کاملاً مجازی و ذهنی که احتمالاً زاییده اعتقاد و تصورات مربوط به آن است] با نام مقدس اُم23 یاد می­کنند و حتی شکلی نیزاز این کلمه مقدس در سر دارند که عبارت  است از چیزی شبیه یک علامت سوال وارونه با دمی مارپیچ مانند. آنان بر این باورند که هاله نورانی گرد سر بودا گویای الوهیت و تقدس و پرهیزگاری او است. هنرمندان گاندرا این هاله نورانی را به خدایان و پادشاهان نیز نسبت داده­اند، و بر محققان پوشیده نیست که در عالم مسیحیت نیز این نماد از قرن چهارم میلادی رواج پیدا کرد.


در سنت بودایی هر جا سخن از بودا به میان می­آید، مجموعه این جوانب و سیماهای سه گانه در ذهن شنونده تداعی می­شود. از نظر مورخان میسحی، بودا تنها به عنوان یک موجود بشری واقعیت دارد و قدرت­های معنوی و سحرآمیزی که به او نسبت می­دهند، چیزی جز داستان و افسانه نیست؛ اما اگر از منظر یک فرد بودایی به ماجرا نگاه کنیم، وضع به کلی فرق می­کند؛ یعنی سرشت بودا و جسم شکوهمند بودا و  وجود فضائل و کراماتی که به او نسبت می­دهند از جمله مفروضات مسلم و بدیهیات تردید ناپذیر محسوب می­شود. جسم انسانی بودا و وجود تاریخی او نیز از نظر یک بودایی معتقد، جامه مندرسی است که بر شکوهی معنوی پوشانده شده است.

منبع:http://safirdanaii.50webs.com


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی