بیش از سیصد سال است که جامعه بزرگ اسلامی از پدیده ای به نام وهابیت رنج می برد که پیامدهای جبران ناپذیر و زیان بار این گروه سالهاست که جهان اسلام را مورد تهدید قرار داده است. اندیشه های مخرب و بدعت گذار وهابی براساس اعتقادات موجود در فقه حنبلی در قرن چهارم پایه گذاری شد که با حلول تعاریف سلفی در قرن هشتم احیا گردید و در قرن دوازدهم سازمان یافت و در قرن چهاردهم هجری این مکتب به عنوان کالای سیاسی ازنقطه ای به نقطه دیگر صادر می گردید.. تاریخچه و جریان شناسی این گروه نشان از توطئه هایی دارد که دولتهای استعمارگر بر علیه مسلمین طراحی کرده اند تا با ایجاد انشقاق و تفرقه بین امت اسلامی و تزریق ادبیات زور و بدون پشتوانه عقلی در اعتقادات اسلامی، راه را برای حاکمیت خویش بر جهان اسلام باز نموده و تئوری تفرقه بیانداز و حکومت کن را در جهان اسلام عملی کنند.
اگر بخواهیم به شناختی مبتنی بر حقیقت نسبت به شیعه دست پیدا کنیم، پیش از هر چیز لازم و واجب است تا اسلام را نیکو بشناسیم و سپس تشیع را بر اساس آن تعریف نماییم. اسلام، ایمان داشتن به الوهیت، وحدانیت و ربوبیت ذات مقدس خداوند و سپس بر مبنای این اعتقاد، ایمان داشتن به تمامی رسولان تا خاتمشان (پیامبر اسلام، حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)) و ایمان داشتن به احکام اسلام (که بر آمده از سنت پیامبر است) و ایمان و تصدیق قرآن (کتاب آسمانی مسلمانان) و همچنین عقیده داشتن به معاد، حساب، ثواب و عقاب روز قیامت میباشد و تشیع آنست که بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مصدر دریافت عقاید و معارف و احکام اسلام، اهل بیت آن حضرت هستند. شیعه کسی است که در تمام امور چه با زبان و چه با عمل، مطیع و فرمانبردار معصومین (نبی اکرم و اهل بیت (علیهم السلام)) باشد و به فرمان عقل و فطرت الهی خویش، پا جای پای آنها بگذارد.
چون به قاموس شیعه مینگریم، درمییابیم که در دیدگاه آنها شیعه واقعی کسی است که در همه کارها از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و به دنبال ایشان از امیر المؤمنین، علی (علیه السلام) و سایر ائمه، پیروی نماید که به حق، یک نور واحد و پیروان صدیق پیامبرند و همانند نفس شریف ایشان از هرگونه خطا و اشتباه مصونند.