نگاهی به تاریخچه "فلسطین"+ تصاویر
کلمهٔ "فلسطین" از فلسطینیهای باستان که نام یک گروه غیریهودی ساکن در منطقهای کوچک از ساحل جنوبی به نام فیلیستا است، گرفته شدهاست.
فلسطین
فلسطین (به عربی: فلسطین، به عبری:ארץ ישראל) کشوری است که بهصورت تاریخی و از دوران روم باستان به ناحیهای گفته میشده که بین دریای مدیترانه و کرانههای رود اردن واقع شدهاست.
مرزها و نامهای منطقه
در دورهٔ رومی، ناحیهٔ یهود (شامل سامره) دربرگیرندهٔ بیشتر اسرائیل و قلمروی فلسطین بودهاست. اما پس از شورش بار کخبا، رومیها این مرزها را به ناحیهٔ سوریه فلسطین (درلاتین: سوریه پلستینا شامل یهود) و سامره گسترش دادند.
متون مقدس
دورهٔ رومی
در نتیجهٔ اولین جنگ یهودیان-رومیان (۶۶-۷۳)، اورشلیم غارت شد؛ معبد دوم نابود شد؛ و تنها، دیوار غربی باقی ماند. در سال ۱۳۵، پس از سقوط شورش شورش یهود به رهبری بار کخبا در ۱۳۲، پادشاه روم هادریان اکثر یهودیها را از سرزمین یهود بیرون راند و بنابراین بسیاری از یهودیها در سامره و ایالت جلیل به سر میبردند. وی همچنین نام ناحیهٔ رومی یهود (اسرائیل) را به سوریه فلسطین تغییر داد. رومیها همچنین برای ایجاد جنگ روانی سعی بر تغییر نام اورشلیم به آلیا کپیتولینا کردند که این نام جدید دوام نیافت. با گذشت زمان از نام سوریه فلسطین تنها فلسطین باقی ماند و در طول این مدت فلسطین به بخشی سیاسی و اجرایی در داخل قلمروی امپراتوری روم تبدیل شده بود.
دوره بیزانس (امپراتوری روم شرقی)
در حدود سال ۳۹۰، فلسطین به سه ناحیه تقسیم شد: پلستینا پریما، سکوندا و تریتا (فلسطین اول، دوم و سوم). فلسطین اول شامل یهود، سامره، ساحل و پری بود که حاکم آن در کاساری زندگی میکرد. فلسطین دوم شامل ایالت جلیل، درجزریل پایینی، نواحی شرق ایالت جلیل و بخش غربی دکاپلیس سابق بود و حکومت آن در سایتوپلیس قرار داشت. فلسطین سوم شامل نگو، اردن جنوبی که زمانی بخشی از ناحیه عرب بود و پیشتر ناحیهٔ سینا بود و پترا مقر حکومت آن بود. نام دیگر فلسطین سوم پلستینا سالوتاریس بود. این تقسیم بندی ناحیهٔ عرب را بخشی از اردن شمالی در شرق پری قرار داد. حکومت بیزانس بر فلسطین در زمان تصرف پارسها در سال ۶۱۴ موقتا خاتمه یافت و سپس بعد از ظهور اسلام در شبه جزیره عرب و فتح منطقه توسط نیروهای اسلام که در سال ۶۳۵ آغاز شد، حکومت آنها بر این منطقه برای همیشه به پایان رسید.
دورهٔ خلافت
دورهٔ مبارزان صلیبی
رجوع کنید به مقالات جنگ صلیبی و پادشاهی اورشلیم.
دورهٔ مملوک
پس از کنترل دوبارهٔ مسلمانان بر فلسطین در قرن ۱۲ و ۱۳، تقسیم بندی نواحی دوباره انجام گرفت و در این مدت مرزها به سرعت تغییر میکردند. در ۱۲۶۳/۱۲۹۱ این کشور بخشی از قلمروی سلطان مملوک در مصر بود.
در اواخر قرن ۱۳، فلسطین در واقع شامل قسمتهای بسیاری از نواحی شیخنشین سوریه یعنی پادشاهی غزه (شامل آسکالن و هبران)، کراک (شامل جافا و لجیو)، سفاد (شامل سفاد، ایکر، سیدون و تایر) و بخشهایی از پادشاهی دمشق (در برخی دورهها از جنوب تا اورشلیم) بود.
در اواسط قرن ۱۴، سوریه دوباره به پنج ناحیه نقسیم شد که از بین آنها فلسطین شامل اورشلیم (مرکز آن)، راملا، آسکالن، حبرون و نابلس بود، در حالی که حوران شامل تیبریاس (مرکز) بود.
دوره عثمانی
حکمرانی عثمانی بر منطقه تا زمان جنگ عظیم (جنگ جهانی اول) یعنی زمانی که عثمانی از آلمان و متحدانش جانبداری کرد ادامه یافت. در طول جنگ جهانی اول، همزمان با فروپاشی امپراطوری عثمانی، بریتانیا عثمانی را از بیشتر این مناطق به عقب راند. با پایان امپراطوری عثمانی، شمار یهودیان فلسطین به ۵۵٬۰۰۰ نفر کاهش یافت.
قرن نوزدهم و قرن بیستم
در اروپا تا پیش از جنگ جهانی اول، فلسطین به منطقهای که در مسیر شمال به جنوب از رافیا (جنوب شرقی غزه) تا رودخانه لیتانی (واقع در لبنان) امتداد مییافت اطلاق میشد. این منطقه از غرب به دریا و از شرق به منطقهای که حدود آن به خوبی مشخص نشده بود و صحرای سوریه از آنجا آغاز میشد ختم میشد. در منابع مختلف در اروپا، مرز شرقی در اطراف رود اردن تا شرق امان تعیین میشد. صحرای نگو در این منطقه واقع نمیشد.
فلسطین تحت قیمومت انگلیس (۱۹۴۸-۱۹۲۰)
اعطای حق قیمومت به دلیل نگرانیهای ایالات متحده آمریکا در ارتباط با جاهطلبیهای استعمارگرانه انگلیس و نیز نگرانیهای ایتالیا در مورد اهداف فرانسه به تاخیر افتاد. فرانسه نیز تا زمانی که اعطای حق قیمومت سوریه به این کشور نهایی نشده بود از توافق در مورد فلسطین امتناع میکرد. به گفتهٔ لوئیس،
شرایط فلسطین به دلیل حملات بیوقفه ایگرون و گروه لهی به مقامات، نیروهای نظامی و تأسیسات راهبردی انگلیس به سرعت در حال بدتر شدن بود. این امر به روحیه و وجهه انگلیس صدمات شدیدی وارد کرد، و نیز منجر به گسترش مخالفت مردم انگلیس با سرپرستی انگلیس بر فلسطین شده، و افکار عمومی خواستار «بازگشت نیروها به خانه» شد. در این باره سرهنگ آرچر کاست، دبیر ارشد دولت انگلیس در فلسطین، در یک سخنرانی خطاب به انجمن امپراطوری سلطنتی گفت: «اعدام دو گروهبان انگلیسی توسط ارگونها و به تلافی اعدامهایی که توسط انگلیسیها انجام شده بود بیش از هر چیز دیگری منجر به خروج ما از فلسطین شد».
به دلیل ممانعت انگلیس از بازگشت بازماندگان هولوکاست به فلسطین، و در عوض فرستادن آنان به اردوگاههای پناهندگان در قبرس، یا حتی بازگرداندن آنان به آلمان همانند آنچه در مورد کشتی اکسودس در سال ۱۹۴۷ اتفاق افتاد افکار عمومی جهان به موضعگیری علیه انگلیس پرداخت.
هزینه نگهداری ارتشی که بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ نفر عضو داشت برای انگلیس که دچار مشکلات اقتصادی پس از جنگ دوم جهانی بود دشوار بود، و یکی دیگر از دلایل درخواست افکار عمومی در انگلیس برای پایان سرپرستی این کشور بر فلسطین بود.
سرانجام دولت انگلیس در سال ۱۹۴۷ اعلام کرد که خواستار پایان دادن به سرپرستی خود بر فلسطین است، و مسئولیت اداره فلسطین را به سازمان ملل متحد محول کرد.
طرح سازمان ملل برای تجزیه فلسطین
وضعیت کنونی
پس از وقوع جنگ عربها و اسرائیل در سال ۱۹۴۸، در موافقتنامههای آتشبس موقت مابین اسرائیل و کشورهای عرب همسایه آن هیچگاه از فلسطین به عنوان یک سرزمین مجزا نامی برده نشد. در این موافقتنامهها فلسطین بین اسرائیل، مصر، سوریه و اردن تقسیم شد.
کشورهایی که فلسطین را به رسمیت شناخته اند.
اسرائیل علاوه بر مناطقی که سازمان ملل متحد تقسیمبندی کرده بود ۲۶ درصد از سرزمینهای تحت قیمومت در غرب رود اردن را نیز تصرف کرد. اردن نیز ۲۱ درصد از سرزمینهای تحت قیمومت را تصرف و به خاک خود ضمیمه کرد. بیتالمقدس به دو بخش تقسیم شد، و اردن بخشهای شرقی از جمله شهر باستانی را در اختیار گرفته، و اسرائیل بخش غربی را در اختیار گرفت. مصر نیز باریکه غزه را در اختیار گرفت.
برای شرح جابجایی وسیع جمعیتی عرب و یهودیان در جریان جنگ ۱۹۴۸ و در طول دهههای بعدی رجوع شود به مهاجرت در فلسطین و مهاجرت یهودیان از سرزمینهای عرب.
از دهه ۱۹۶۰ به بعد، اصطلاح «فلسطین» مرتبا در بافتهای سیاسی به کار گرفته میشد. اعلامیههای مختلف، همچون اعلام تشکیل کشور مستقل فلسطین در سال ۱۹۸۸ توسط سازمان آزادیبخش فلسطین به کشوری که فلسطین نامیده میشد اشاره میکرد، و مرزهای آن را با درجات مختلف وضوح تعریف کرده، و از جمله خواستار ضمیمه شدن کل کشور اسرائیل به فلسطین شد. اخیرا، پیشنویس قانون اساسی فلسطین بر اساس کرانه باختری و باریکه غزه پیش از ۱۹۶۷ (جنگ شش روزه) مرزهای فلسطین را تعیین کردهاست. این خط سبز (اسرائیل) بر اساس موافقتنامه خط آتشبس موقت۱۹۴۹ تعیین شده؛ و مذاکرات مربوط به تعیین مرزهای دائمی هنوز انجام نشدهاست. علاوه بر این، از سال ۱۹۹۴، تشکیلات خودگردان فلسطین کنترل بخشهای مختلف فلسطین باستانی را در اختیار گرفتهاست.
نقشه فلسطین و مناطق اشغالی
خاستگاه و سیر تحول مسئله فلسطین: ۱۹۸۸-۱۹۱۷
مسئله فلسطین اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم در سازمان ملل متحد مطرح شد.
اما ریشه مسئله فلسطین به عنوان یک مسئله بینالمللی، در رودیدادهایی نهفتهاست که تا پایان جنگ جهانی اول رخ داد. این رویدادها منجر شد جامعه ملل فلسطین را به موجب سیستم قیمومت که به تصویب جامعه ملل رسیده بود تحت سرپرستی بریتانیا قرار دهد. در اصل، این سرپرستی قرار بود به صورت موقت و تا زمانی ادامه یابد که فلسطین به استقلال کامل دست مییابد، وضعیتی که در منشور جامعه ملل به رسمیت شناخته شده بود، اما در حقیقت سیر تحول تاریخی این قیمومت منجر به شکلگیری فلسطین به عنوان یک کشور مستقل نشد.
به رغم آنچه که در منشور جامعه ملل آمده بود و خواستار توجه به خواستههای عربها و یهودیان فلسطین در اعطای حکم قیمومت شده بود اما تصمیم اعطای قیمومت خواستههای مردم فلسطین را مدنظر قرار نداد. این امر اهمیت بسیاری یافت چرا که دولت انگلیس تقریبا پنج سال پیش از دریافت حکم قیمومت فلسطین از جامعه ملل به سازمان صهیونیستها تعهد داده بود سرزمین ملی یهودیان را در فلسطین تأسیس کند، چرا که رهبران صهیونیستها با ارائه شواهد تاریخی مدعی بودند اجدادشان دو هزار سال پیش از پراکندگی یهودیان در فلسطین میزیستهاند.
در طول دوره قیمومت انگلیس بر فلسطین، سازمان صهیونیستها تلاش میکرد شرایط تأسیس سرزمین ملی یهودیان را در فلسطین فراهم کرده و مقدماتی ایجاد کند تا یهودیان و عربها بتوانند در کنار هم در این منطقه زندگی کنند. عربهای فلسطین احساس میکردند که این طرح منجر به نقض حقوق آنان خواهد شد. آنان همچنین معتقد بودند این امر منجر به نقض تضمیناتی میشود که متحدین در قبال حمایت عرب از آنان در جریان جنگ جهانی در مورد استقلال به رهبران عربها داده بودند. نتیجه این امر مخالفت فزاینده عربها با اعطای قیمومت فلسطین و متعاقب آن توسل عربها به خشونت علیه یهودیان شد.
تحلیل ژنتیکی جمعیت منطقه
بر اساس بررسیهای ژنتیکی، جمعیت یهود و فلسطینی از لحاظ ژنتیکی تداخل دارند. مسلمانان فلسطینی دارای عوامل ژنتیکیای هستند که در جمعیت شبهجزیره عرب یافت میشوند و در مورد یهودیها بسیار نادر هستند. یهودیان اشکنازی نیز دارای عوامل ژنتیکیای هستند که در افراد اروپایی دیده میشوند و وجود چنین عواملی در عربها بسیار کم است.
دانشمندان علوم ژنتیک توافق دارند که در افراد خاورمیانه در زمانهای پیش از تاریخ تداخل ژنتیکی بودهاست. نبل در سال ۲۰۰۰ با انجام بررسی کروموزوم-haplotype Y برای بررسی نژادی یهودیان و مسلمانان فلسطینی عنوان کرد «ژن مشترک برای قسمت عمدهای از کروموزومهای Y وجود دارد که نشاندهندهٔ اجداد مشترک میباشد». دو مدل هاپلوتایپ که تشکیل دهندهٔ کلاید مسلمانان فلسطینی بود در میان یهودیان نیز وجود داشت که «نشاندهندهٔ انحراف و یا تداخل از سایر افراد» میباشد. نبل عنوان کرد که این یافته هماهنگ با شواهد تاریخیای است که عنوان میکند که «بخشی و یا کل عربهای مسلمان در این کشور از نوادگان ساکنین محلی، عمدتا مسیحی و یهودی، هستند که پس از پیروزی اسلام در قرن هفت بعد از میلاد به اسلام روی آوردند. این ساکنین محلی در واقع از نسل جمعیت اصلیای که چندین قرن و حتی در دورههای پیش از تاریخ در این منطقه میزیستهاند هستند.»
یک بررسی دیگر توسط همین گروه با هدف مشخص کردن ارتباط ژنی میان سه جامعهٔ یهودی (اشکنازی، سفاردی و کردی) دو گروه هالپوتایپ کروموزوم YEu۹ و Eu۱۰ را به عنوان نشاندهندهٔ قسمت عمدهٔ نژاد خاورمیانه شرح داد. چنین به نظر میرسد که Eu۹ مربوط به شمال ترکیه وEu۱۰ مربوط به جنوب آن میباشد. در کردهای مسلمان و یهود Eu۹ زیاد است، اما Eu۱۰ که در مسلمانان فلسطینی زیاد است در بین این افراد کم است. این بررسی نشان داد که کروموزومهای Y در عربهای مسلمان و عرب بادیه نشین نشاندهندهٔ ارتباطات نژادی با ساکنان جدید منطقه و ارتباطات نژادی دیگر با سایر افراد میباشد. ارتباطات نژادی اولیه در واقع بخشی از کروموزوم مشترک با یهودیها میباشد. طبق طرح ما، مهاجرتهای اخیر همانطوریکه از کروموزوم Eu ۱۰ ویژهٔ عربها که شامل مدلهای هاپلوتایپ مشاهده شده در فلسطینیها و عربهای بادیهنشین مشهود است، اغلب از شبهجزیرهٔ عرب بودهاست. این بررسی نشان میدهد که کروموزومهای Y یهودیها بخش مهمی از عوامل ژنتیکی منطقه را شامل میشود و خصوصاً یهودیها ارتباط ژنتیکی زیادی با افراد ساکن در شمال ترکیه داشتهاند..
در سال ۱۹۰۲، سیر جمز فریزر در کتابش بنام شاخهٔ طلایی که درباره نظریهٔ وی در مورد ریشههای مذهب میباشد، عنوان کرد که اکثر عربهای فلسطین از تبار مردم یبوسی و کنعانی هستند:
«ساکنان عرب زبان فلسطین از نژاد قبیلههایی هستند که پیش از حملهٔ اسرائیل در منطقه سکنا گزیدند. آنها هنوز به این سرزمین پایبند هستند. آنها هرگز این سرزمین را ترک نکرده و از آن دل نکندند.»
برخی ژنتیکدانان با فریزر موافق هستند. آرنایز-ویلنا و سایرین (۲۰۰۱) فایل ژنتیکی فلسطینیها را با سایر افراد مدیترانهای مقایسه کردند و عنوان کردند که «ریشهٔ فلسطییها و ارتباط ژنتیکی آنها با سایر جمعیتهای مدیترانهای، نشان میدهد که هم یهودیها و هم فلسطینیها از نژاد کنعان باستان که در دورههای کهن با مصریها، ساکنان آنتالیا و بینالنهرین آمیخته شده میباشند».
با این وجود نتایج این بررسی نشان میدهد که فلسطینیها از لحاظ ژنتیکی با مصریها، لبنانیها، ایرانیها، کرتان، مقدونیهایها، ساردنیها، ترکها، ارمنیها و همچنین الجزایریها، اسپانیاییها، فرانسوی، ایتالیایی و بایسکیها ارتباطاتی دارند. بنابراین این شرایط نمیتواند پاسخگویی مسئلهٔ مهاجرت باشد.
آرنایز-ویلنا بعدها از هیات سردبیری مجله اخراج شد و این مقاله نیز برداشته شد. مقامات این مجله عنوان کردند که این مفاله سیاسی بوده و در آن اظهاراتی نامناسب در مورد اختلافات فلسطین و اسرائیل به کار رفتهاست.
مسئلهٔ مهاجرت دیرهنگام عرب به فلسطین
در مورد این مسئله که آیا مهاجرت عربها به فلسطین بعد از سکونت یهودیها در آنجا در اواخر قرن ۱۹ اتفاق افتاده بحثها و اختلافات بسیاری وجود دارد.
یوزیل شملز که یک جمعیتشناس است در بررسیهای خود از اسناد ثبتشدهٔ عثمانی در مورد جمعیت اورشلیم و حبرون در سال ۱۹۰۵ متوجه شد که اغلب شهروندان عثمانی ساکن در این مناطق، که تشکیل دهندهٔ یک سوم از جمعیت فلسطین بودند درهمان محل تولد خود زندگی میکردند. خصوصاً در مورد مسلمانان، ۱/۹۳٪ در همان محل تولد خود در فلسطین ساکن بودند و ۲/۵٪ از آنها که متولد بخشهای مختلف فلسطین بودند در سایر مناطق غیر از زادگاه خود در فلسطین ساکن بودند و محل تولد ۶/۱٪ خارج از فلسطین بودهاست. خصوصا در مورد مسلمانان، ۱/۹۳٫۴٪ در همان محل تولد خود در فلسطین ساکن بودند و ۲/۵٪ از آنها که متولد بخشهای مختلف فلسطین بودند در سایر مناطق غیر از زادگاه خود در فلسطین ساکن بودند و محل تولد ۶/۱٪ خارج از فلسطین بودهاست. در مورد یهودیها (به استثنای افرادی که جزء شهروندان عثمانی نبودهاند) ۵۹٪ در همان محل تولد خود در فلسطین ساکن بودند و ۹/۱٪ از آنها که متولد بخشهای مختلف فلسطین بودند در سایر مناطق غیر از زادگاه خود در فلسطین ساکن بودند ومحل تولد بیش از ۳۹٪ از آنها خارج از فلسطین بوده است.
پروفسور جوزف کیکاسولا در امور بینالمللی در مورد جمعیت پراکندهٔ فلسطین پیش از مهاجرت صحبت میکند. یکی از دلایل این وضعیت میتواند کمبود نفت در این منطقه باشد. وی همچنین به وجود باتلاقهای زیاد در این ناحیه و مالاریا اشاره میکند. مورخان عنوان کردهاند که ساکنین صهیونیستی باتلاقها را خشک کرده و مالاریا را از منطقه دور کردهاند.
یک اقتصاددان آمریکایی Gottheil بر این باور است که مهاجرت عظیم عربها به فلسطین وجود داشتهاست:
دلایل بسیاری برای این باور وجود دارد که در زمان عثمانی و دورههای دولت قیم انگلیس مهاجرت عربها به فلسطین رخ دادهاست.
مهمترین دلیل در این زمینه ارتباط میان اختلاف اقتصادی منطقهای و مهاجرت است که در سطح جهان اتفاق افتاده و مورد پذیرش همگان است. حجم و میزان دقیق مهاجرت عرب به فلسطین و در فلسطین همانگونه که باچی عنوان کرده نامشخص است. ناقص بودن اسناد ثبتی در عثمانی و آمار دورههای انگلیس و وجود مهاجرتهای غیرقانونی و پنهانی در این مدت باعث میشود که هرگونه اظهار نظر در این زمینه در واقعی تحلیلی ابداعی باشد. در اغلب موارد افرادی که در زمینه جمعیتشناسی فلسطین- و یا تحلیلات جمعیتشناسی بر اساس اطلاعات خام- کار کردهاند، اذعان کردهاند که محدودیتهای بسیاری در این زمینه وجود دارد و نتایج غیرقطعی هستند.
یهوشوئا پورات بر این باور است که نظریهٔ «مهاجرت عظیم عربها از کشورهای همسایه» افسانهای است که «نویسندگان صهیونیست» به وجود آوردهاند. وی مینویسد:
همانطور که نتایج بررسیهای مورخان و جمعیتشناسان جدید فلسطینی نشان میدهد، جمعیت عرب در اواسط قرن ۱۹ دوباره رشد کرد. این رشد نتیجهٔ عامل جدیدی بود: انقلاب جمعیتی. تا دههٔ ۱۸۵۰ هیچ گونه افزایش طبیعی در جمعیت نبود، اما پیدایش روشهای درمانی نوین و تأسیس بیمارستانهای مدرن توسط مقامات عثمانی و خارجیان مسیحی این وضعیت را تغییر داد. تعداد تولدها ثابت بود، اما مرگ و میر نوزادان کاهش یافت. این شرایط دلیل اصلی رشد جمعیت عرب بود. شکی نیست که کارگران مهاجر از سوریه و اردن به فلسطین آمده و آنجا ساکن شدند. اما در این مورد بحث نشده که قطعا مهاجرت معکوس هم بودهاست. بطور مثال در حبرون رسم شده بود که افراد برای تحصیل و کار به قاهره بروند، که در نتیجه گروهی از جمعیت حبرون از قرن ۱۵بطور دائم در قاهره زندگی میکردند. نیروی کار غیرماهر از اردن و اطراف به فلسطین میآمدند، اما در عوض پیش از ۱۹۴۸ بسیاری از فلسطینیان تحصیل کرده که کاری در فلسطین نیافتند جذب اردن شدند. از لحاظ جمعیتشناسی، این انتقالات جمعیتی در مقایسه با عامل طبیعی افزایش جمعیت کمرنگ و کمتاثیر هستند.
دانیل پایپس در پاسخ عنوان کرد که مسئلهٔ «مهاجرت عظیم عربها از کشورهای همسایه» در نیمهٔ اول قرن بیست مطرح شده و آمار و بررسیهای جمعیتشناختی که مورد قبول همگان شامل پروفسور پورات است، آن را تأیید میکند.
وضعیت جمعیتی فعلی
بر اساس آمار ادارهٔ آمار مرکزی اسرائیل، درماه میسال ۲۰۰۶، جمعیت اسرائیل برابر با ۷ میلیون نفر بود که ۷۷٪ یهودی، ۵/۱۸٪ عرب و ۳/۴٪ از سایر ریشهها بودهاند.[۱۰].بر اساس آمار از یهودیهای اسرائیل ۶۸٪ بومی اسرائیل (متولد اسرائیل)، اغلب نسل دوم و یا سوم از اسرائیلیها هستند و ۱۰٪ از جهان عرب ازآسیا و آفریقا هستند.
طبق آمار فلسطینیها بیش از ۴/۲ میلیون فلسطینی در ساحل غربی زندگی میکنند. طبق یک بررسی که در ششمین کنفرانس Herzliya دربارهٔ تراز امنیت ملی اسرائیل ارائه شد، ۴/۱ میلیون فلسطینی وجود دارد. طبق آمار فلسطینیها بیش از ۴/۱ میلیون فلسطینی دیگر در نوار غزه هستند.
طبق آمار فلسطینیها و اسرائیلیها، جمعیت فلسطین بین ۸/۹ تا ۸/۱۰ میلیون نفر است.
طبق آمار اردنیها، حدود ۶ میلیون نفر در اردن زندگی میکنند که اکثر آنها فلسطینی هستند، اما درمورد درصد دقیق فلسطینیها اختلاف وجود دارد و بررسی آن چندان مطلوب برخیها نمیباشد. طبق تخمینها درصد فلسطینیها بین ۴۵ تا ۹۰٪ میباشد.
حکومت خودگردان فلسطین
دولت فلسطین (به عربی: السلطة الوطنیة الفلسطینیة) به معنی حکومت ملی فلسطین عبارتند از یک سازمان اداره موقت که به صورت ظاهری حاکمان بخشهای کرانه باختری رود اردن و تمام مناطق نوار غزه را بر عهده دارد.
حکومت ملی فلسطین در سال ۱۹۹۴ و متعاقب پیمان مصالحه اسلو بین سازمان آزادیبخش فلسطین و اسرائیل و به عنوان یک حکومت انتقالی پنج ساله تأسیس گردید تا در این مدت مذاکرات نهایی دو طرف انجام پذیرد. بر طبق پیمان مصالحه، اختیار کنترل مسائل امنیتی و کشوری مناطق شهرنشین (که منبعد با نام «منطقهٔ الف» به آن اشاره میشود) و فقط کنترل مسائل کشوری مناطق روستایی (منطقهٔ ب) به حکومت فلسطین تفویض گردید. بقیهٔ مناطق، و از آنجمله مناطق مسکونی اسرائیل، منطقهٔ درهٔ اردن و جادههای عبوری بین مناطق فلسطینینشین تحت کنترل انحصاری اسرائیل قرار گرفت (منطقه ج) بیت المقدس شرقی از شمول مفاد پیمان مستثنی گردید.
مفهوم حکومت فلسطین از پی.ال.او متمایز بوده و این پی.ال.او و نه پی.ان.ای. است که از لحاظ بین المللی شناخته شدهاست و عملاً سازمانی است که نماینده مردم فلسطین بشمار میآید. یهودیان فلسطین که محل زندگی آنان خارج از کرانه باختری و شهر غزه، که اکثریت جمعیت مردم فلسطین را در خود جای دادهاست، میباشد، از حق رای انتخابات تعیین کننده مناصب پی.ان.ای. محروم هستند.از سال ۱۹۷۴ یک نماینده ناظر تحت نام «فلسطین» در سازمان ملل متحد حضور دارد. پس از سال ۱۹۸۸ اعلام استقلال فلسطین نام نمایندگی پی.ال.او در سازمان ملل متحد به «فلسطین» تغییر یافت. در واقع، این پی.ال.او و نه پی.ان.ای. است که از سال ۱۹۹۸ و بدون حق رای در مباحث مجمع عمومی شرکت جسته و از نظر اسرائیل بعنوان تنها نماینده قانونی مردم فلسطین در مذاکراتی که به پیمان مصالحه اسلو انجامید برسمیت شناخته شدهاست.
پی.ان.ای. (حکومت ملی فلسطین) قبلا کمکهای مالی قابل ملاحظهای را از اتحادیه اروپا و ایالات متحده دریافت نموده بود (جمعا حدود ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰ دلار در سال ۲۰۰۵)، ولیکن هر دو آنها کمکهای مستقیم خود را در مورخه ۷ آوریل سال ۲۰۰۶ (و همانگونه که در ژانویه ۲۰۰۶ تهدید کرده بودند) (و بهدنبال تصمیم ۲۹ مارس سال ۲۰۰۶ کانادا مبنی بر قطع کلیه کمکها) در نتیجه پیروزی حماس در انتخابات پارلمان، بحالت تعلیق در آورد.
فرودگاه بینالمللی غزه توسط پی.ان.ای. در شهر رفح ساخته شد، ولی فقط زمان کوتاهی قبل از حمله اسرائیل که بواسطه بروز و گسترش انتفاضه الاقصی در سال ۲۰۰۰ اتفاق افتاد، فعالیت داشت. یک بندر دریائی نیز در غزه ساخته شد ولی هیچگاه کامل نگردید.
فعالیت دیگر پی.ای. تشکیل سرویس نظامی متحد الشکل بود که منابع مختلف تعداد افراد تشکیل دهنده آن را از ۴۰۰۰۰ تا ۸۰۰۰۰ نفر تخمین زدهاند. بعقیده هیرست ۴۰۰۰۰ الی ۵۰۰۰۰ افسر امنیتی بخدمت مشغول هستند. از سوی دیگر گزارشات مطبوعات اسرائیل این تعداد را در حد ۴۰۰۰۰ نفر بیان میدارند، ببینید استیو رودان، «دولت: پی.ای. ۱۶۰۰۰ نیروی پلیس بیش از آنچه در پیمان اسلو اجازه داده شدهاست، دارد،» جوروسلام پست (چاپ بین الملل)، ۲ می سال ۱۹۹۸، صفحه ۳. بر طبق گزارش جوروسلام پست، در سپتامبر سال ۱۹۹۶، منابع دفاعی اسرائیل عنوان نمودند که شمار مردان مسلح پی.ای. به ۸۰۰۰۰ نفر رسیدهاست.
بسیاری از فلسطینیان به بازار کسب و کار اسرائیل وابسته هستند. البته در طول دهه ۱۹۹۰، اسرائیل شروع به جایگزینی فلسطینیان با کارکنان خارجی نمود. استفاده از این کارکنان از لحاظ اقتصادی بسیار باصرفه بوده و از جهت کاهش وابستگی به فلسطینیها بعنوان نیروی کاری ارزان و همچنین از منظر مسایل امنیتی، ابزاری مفید تلقی میگردید. این امر باعث آسیب دیدگی اقتصاد فلسطین شد، خصوصا در نوار غزه که ۶۰٪ مردم آن بر طبق کتاب واقعیات سازمان سی.آی.ای زیر خط فقر قرار دارند.
مقامات رسمی
رئیس جمهور حکومت فلسطین : محمود عباس از گروه فتح از تاریخ ۱۵ ژانویه سال ۲۰۰۵
نخست وزیر حکومت فلسطین : سلام فیاض از تاریخ ۱۵ ژوئن سال ۲۰۰۷
نخست وزیران اسبق:
محمود عباس : ۱۹ مارس سال ۲۰۰۳ – ۷ اکتبر سال ۲۰۰۳
احمد قریع : ۷ اکتبر سال ۲۰۰۳ – ۱۵ دسامبر سال ۲۰۰۵
نبیل شتاح : ۱۵ دسامبر سال ۲۰۰۵ – ۲۴ دسامبر سال ۲۰۰۵
احمد قریع : ۲۴ دسامبر سال ۲۰۰۵ – ۱۹ فوریه سال ۲۰۰۶
اسماعیل هنیه : ۱۹ نوامبر سال ۲۰۰۶ – ۱۵ ژوئن سال ۲۰۰۷
روسای جمهور اسبق:
یاسر عرفات: ۵ ژوئیه سال ۱۹۹۴ – ۱۱ نوامبر سال ۲۰۰۴
روحی فتوح (فعال): ۱۱ نوامبر سال ۲۰۰۴ – ۱۵ ژانویه سال ۲۰۰۵
در سال ۱۹۲۲ و پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی که بمدت چهار قرن (۱۹۱۷ -۱۵۱۷) بر منطقه فلسطین حکمفرمائی نموده بود، حکومت قیمومیت انگلستان بر فلسطین تاسیس گردید . آینده بعد فلسطین به منازعات شدید اعراب و جنبشهای صهیونیستی بسر آمد . در سال ۱۹۴۷، سازمان ملل، طرح تقسیم بندی پیشنهاد تقسیم بندی مناطق تحت قیمومیت را به ایالاتی مخصوص اعراب و یهودیان داد که در آن بیت المقدس و نواحی اطراف آن بعنوان «بخش جداکننده» و تحت حکومت رژیمی بینالمللی مشخص نمود . مناطق اختصاص یافته به دولت عربی پیشنهادی، شامل نواحی بود که بعداً بعنوان نوار غزه و تقریبا تمام آنچه کرانه باختری نام گرفت به انضمام مناطق دیگر میشد.
گروههای یهودی (و بطور مشخص آژانس یهودیان) معمولاً از طرح تقسیم پشتیبانی میکردند . گروههای عربی (کلیه کشورهای عربی حاضر در سازمان ملل به آن رای مخالف دادند) معمولاً طرح تقسیم را رد نموده و متقابلا به دولت اسرائیل که تازه تاسیس شده بود میتاختند . شروع این تهاجمات جنگ سال۱۹۴۸ اعراب – اسرائیل بود.
بعد از جنگ، اسرائیل کنترل بسیاری از مناطق مشخص شده جهت اعراب را در اختیار گرفت . توافقات حاصل از مذاکرات باعث ایجاد خط حائل ترک مخاصمه (ای.دی.الها) گردید که حالت مرزهای شناخته شده بینالمللی را دارا نبودند.
وقایع جاری
از زمان آغاز انتفاضه دوم، حکومت خود گردان فلسطین (پی.ای.) در حال از دست دادن وجه خود هم در مناطق اشغال شده توسط فلسطینیان (نوار غزه و کرانه باختری) و هم در خارج از کشور، میباشد. آریل شارون و حکومت جورج دبلیو بوش از مذاکره با یاسر عرفات رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین (پی.ال.او.) سرباز زدند . او کسی بود که به ادعای آنان نه تنها به حل معضل کمکی نکرد، بلکه موجب بوجود آمدن «بخشی از معضل» (در ارتباط با درگیریهای اسرائیلی – فلسطینی) بشمار میآمد -؛ این در حالی بود که عرفات پیمان مصالحه اسلو را در سال ۱۹۹۳ امضاء نموده بود. در ژانویه سال ۲۰۰۶، حماس در انتخابات مجلس فلسطین به پیروزی دست یافته و از این رهگذر جایگزین جنبش فتح عرفات بعنوان حزب رهبری کننده مردم فلسطین گردید. بنابر این در حال حاضر ریاست پی.ان.ای. با رئیس جمهور محمود عباس از جنبش فتح انتخابات ریاست جمهوری فلسطین در ژانویه ۲۰۰۵ و همچنین اسماعیل هنیه از جنبش حماس بعنوان نخست وزیر حکومت ملی فلسطین میباشد.
اسرائیل حکومت فلسطین را متهم به بی اساس بودن و بطور نهانی حمایت از خشونت بر ضد اسرائیل مینماید. این دیدگاه در تابستان سال ۲۰۰۲ بصورت رسمی از جانب ایالات متحده پذیرفته گشت که متعاقب آن تصمیم بر آن شد که اکثر مذاکرات فی مابین با حکومت فلسطین به حال تعلیق در آمده و تغییرات بنیادین سازمانی نیز رها گردند. شورای روابط خارجی ایالات متحده افراد صاحب نظر دولتی ادعا نمودند که حکومت فلسطین در زمان عرفات جایگاه تروریست واقع شدهاست.
سیاستها و ساختار داخلی
حکومت فلسطین (پی.ای.) در طول تاریخ با پی.ال.او. یعنی سیستمی که اسرائیل با آن پیمان مصالحه اسلو را به امضاء رسانده بود، تعامل داشتهاست. یاسر عرفات ریاست سازمان آزادیبخش فلسطین (پی.ال.او.) در سال ۱۹۹۶ و در پی یک پیروزی ناپایدار به ریاست حکومت فلسطین انتخاب گردید. انتخابات موازی به تاخیر افتادند که دلایل ظاهری آن نیز بروز انتفاضه الاقصی و بهمراه آن سرکوبی نظامی اسرائیل ذکر گردید. بهرحال کشاکش داخلی فلسطین نیز دلیلی بر درهم ریختگی امور دولت بوده و تا زمان مرگ عرفات در سال ۲۰۰۴ انتخابات جدید در سطوح ریاست جمهوری و مقامات محلی، برگزار نگردید. اگرچه حدود ۸۰٪ مستخدمان حکومت فلسطین از مردم بومی فلسطین هستند ولیکن اکثر مشاغل سطح بالا توسط مقامات رسمی پی.ال.او. که پس از تاسیس حکومت فلسطین در سال ۱۹۹۴ از تبعید بازگشته بودند، اشغال گردیدهاست. از نظر بسیاری از مردم فلسطین این «بازگشتگان» سرمنشا بوروکراسی و فساد هستند.
دولت عرفات بدلیل فقدان دمکراسی، فساد گسترده مقامات، تقسیم قدرت بین فامیلهای نزدیک و وجود هزاران آژانس دولتی با وظایف متداخل مورد انتقاد قرار داشت. او با استفاده از مکانیزمهای متفاوت، بیش از ده سازمان امنیتی متمایز از هم و بر اساس ادله طرح تفرقه و حکومت که گفته میشد بر طبق آن جو کشمکش قدرت در حکومت ابقاء و او را قادر به کنترل کلی امور میگردانید، تاسیس نمود. هم اسرائیل و هم ایالات متحده اظهار نمودند که اعتماد خود به عرفات بعنوان شریک کاری از دست داده و از مذاکره با او امنتاع و او را رابط تروریسم قلمداد نمودند. عرفات این اتهام را رد نمود و تا زمان مرگ به دیدار با دیگر رهبران جهان پرداخت. بهرحال مرگ او آغازی بر اعمال فشار جهت تغییر رهبریت فلسطین گردید. در سال ۲۰۰۳، عرفات در برابر فشارهای داخلی و بینالمللی تسلیم و محمود عباس (ابو مازن) را بعنوان نخست وزیر حکومت فلسطین برگزید. عباس چهار ماه پس از آن و بدلیل عدم حمایت اسرائیل، ایالات متحده و حتی خود عرفات از کار برکنار شد. او بعدها از سوی حزب خود فتح بعنوان کاندیدای ریاست جمهوری حکومت فلسطین در سال ۲۰۰۴ و پس از مرگ عرفات انتخاب گردید. او در تاریخ ۹ ژانویه سال ۲۰۰۵ با ۶۲٪ آرا به ریاست جمهوری برگزیده شد.
بر اساس «قانون پایه» فلسطین که در سال ۲۰۰۲ و پس از تاخیری طولانی توسط عرفات امضاء شد، ساختار فعلی حکومت فلسطین بر پایه سه شاخه قدرت تنظیم شدهاست: مجریه، مقننه و قضائیه. شاخه قضائی هنوز نیاز به رسمی سازی صحیح دارد.
رئیس جمهور پی.ای. مستقیما از سوی مردم انتخاب میگردد. شخص حائز این مقام در عین حال فرماندهی کل نیروهای مسلح را نیز برعهده دارد. در اصلاحیهای به قانون پایه در سال ۲۰۰۳ (و آنچه که امکان تبدیل یا عدم تبدیل به بخشی از قانون اساسی بلافاصله پس از استقلال را خواهد داشت)، رئیس جمهور «نخست وزیر» را که در عین حال فرماندهی نیروهای امنیت ملی را نیز برعهده دارد را برمی گزیند. آنگاه نخست وزیر کابینه وزیران را انتخاب و دولت را مدیریت مینماید. او گزارش کار خود را مستقیما به رئیس جمهور میدهد. نخست وزیر اسبق احمد کاریه دولت خود را در تاریخ ۲۴ فوریه سال ۲۰۰۵ و با استقبال وسیع جامعه بینالملل تشکیل داد. برای اولین بار اکثر وزارت خانهها توسط افراد متخصص رشته خود در مقابل افرادی که بصور سیاسی انتخاب میگشتند، اداره میشدند.
شورای قانونگذاری فلسطین (پی.ال.سی.) از ۸۸ نفر نماینده انتخابی تشکیل شده و کار مجلس را انجام میدهد. پی.ال.سی. وظیفه تصویب کلیه مصوبات کابینه دولت که توسط نخست وزیر پیشنهاد میگردند را برعهده داشته و همچنین میبایست شخص نخست وزیر را نیز پس از نامزدی توسط رئیس جمهور مورد تایید قرار دهد. در تقابل با دیگر کشورهای عربی، پی.ال.سی. بصورت تاریخی قدرت اعمال وسیع قدرت را دارا بوده و بارها از طریق تهدید به رای عدم اعتماد باعث تغییر بسیاری از مصوبات دولت گردیدهاست. بسیاری از رایهای انتقادی به نفع دولت و بدون کسب اکثریت قاطع آراء صادر میگردند. از زمان مرگ عرفات، پی.ال.سی. به تجدید قوای خود در امور محوله پرداخته و بصورت عام به احضار مقامات ارشد بمنظور گواهی آن میپردازد. انتخابات پارلمانی در ژانویه سال ۲۰۰۶ و پس از تصویب اخیر قانون بازبینی شده انتخابات که تعداد کرسیهای مجلس از ۸۸ به ۱۳۲ کرسی افزایش داد، برگزار گردید.
احزاب سیاسی و انتخابات
از زمان تاسیس حکومت فلسطین در سال ۱۹۹۳ تا زمان مرگ یاسر عرفات در اواخر سال ۲۰۰۴، تنها یک انتخابات برگزار گردید. کلیه انتخابات بدلایل مختلف به تعویق افتاده بودند.
تنها انتخابات جهت ریاست جمهوری و مجلس نمایندگان
سازمانهای زیر که بصورت الفبائی لیست گردیدهاند در انتخابات اخیر در داخل بدنه حکومت ملی فلسطین شرکت جستند:
جبهه دمکراتیک برای آزادی فلسطین (« الجبهه الدمکراتیه لتحریر الفلسطین»)
فتح یا جنبش آزادی ملی فلسطین (« حرکت التحریر الوطنی الفلسطین»)
حماس یا جنبش مقاومت اسلامی (« حرکت المقاومه الاسلامیه»)
اتحادیه دمکراتیک فلسطین (« الاتحاد الدمکراتیه الفلسطین»، فیداً)
ابتکار ملی فلسطین (« المبادره الوطنیه الفلسطینیه»)
حزب مردم فلسطین (« حزب الشعب الفلسطینی»)
جبهه مردمی برای آزادی فلسطین (« الجبهه الشعبیه لتحریر فلسطین»)
نظر خواهی اکتبر ۲۰۰۶ نشاندهنده قدرت یکسان فتح و حماس بود.
تقسیمات مدیریتی
اقتصاد
کمکهای خارجی و کسری بودجه
استفاده از همیاری اتحادیه اروپا
یک «گروه کاری» مجزای اتحادیه اروپا نیز با صدور گزارشی در آوریل سال ۲۰۰۴، که از رای ۶-۷ استخراج شده بود، و شامل دوره زمانی بین اواخر سال ۲۰۰۰ تا اواخر سال ۲۰۰۲ میگردید، اعلام نمود که کمکهای مالی اتحادیه اروپا به شبه نظامیان فلسطینی که اقدام به حملات نظامی علیه اسرائیل نمودهاند، منتقل نشدهاست: « تا امروز، هیچ مدرک مستندی مبنی بر استفاده کمکهای بودجهای مستقیم بدون نام اتحادیه اروپا در فعالیتهای غیر قانونی و از جمله تدارک مالی تروریسم بدست نیامده است».
علاوه بر آن، اتحادیه اروپا روش حمایت مالی فلسطینیان را تغییر داده و هم اکنون هر کمکی را به مقصودی خاص اختصاص میدهد. از آوریل سال ۲۰۰۳، پول تنها در حالتی تحویل میگردد که یک سری شرایط مانند ارائه فاکتور صورتحساب هائی که فلسطینیان مجبور به پرداخت آن هستند، احراز گشته باشد. لازم بذکر است که اتحادیه اروپا بعنوان بزرگترین حامی فلسطین مطرح است.
خشونت بر ضد شهر نشینان
بر اساس گزارش گروه نظارت بر حقوق بشر فلسطین "عدم توافق و درگیری بین احزاب سیاسی مختلف، خانوادهها و شهرها تصویری کامل از جامعه فلسطین را شکل میدهند. این تفرقهها در طول انتفاضه الاقصی به خشونت فزاینده «انترافاداً منجر گشتهاند. در طول یک دوره ۱۰ ساله از ۱۹۹۳ الی ۲۰۰۳، ۱۶٪ آمار مرگ و میر شهروندان فلسطینی بر اثر فعالیت گروهها و شخصیتهای فلسطینی بوده است».
خشونت بر علیه مقامات
در تاریخ ۱۵ اکتبر سال ۲۰۰۳ سه نفر از اعضای هیئت دیپلماتیک ایالات متحده بر اثر انفجار بمب تروریست در سه کیلومتری جنوب منطقه ارتز به نوار غزه کشته شده و شمار دیگری از اعضای این هیئت مجروح گردیند. مرتکبین این اقدام ناشناس باقی ماندند.
در فوریه سال ۲۰۰۴ قسان شکاوا (شهردار نابلس) در اعتراض به عدم واکنش حکومت فلسطین به شبه نظامیان مسلحی که مبادرت به اعمال وحشیانه در شهر نموده و تلاشهای مکرری که توسط تروریستهای فلسطین در جهت کشتن وی صورت گرفته بود، اقدام به استعفا از مقام خود نمود. بعدها ژنرال صایب العاجز، فرمانده پلیس غزه اظهار داشت که: "درگیری داخلی بین نیروهای پلیس و شبه نظامیان امکان پذیر نیست. این کار ممنوع است. ما یک ملت واحد هستیم و بسیاری از مردم همدیگر را میشناسند. این کار آسانی نیست که کسی را بجرم تهیه سلح برای دفاع از میهن خود، بقتل برسانیم.
در طول سه ماهه اول سال ۲۰۰۴، شماری از حملات بر ضد روزنامه نگاران در کرانه باختری و نوار غزه بوقوع پیوست که گردانهای شهدای الاقصی را در این زمینه مقصر شناختند. از همه شاخص تر حملهای بود که بدفاتر کرانه باختری ایستگاه تلویزیون عرب العربیه انجام شد و در آن مردان نقاب پوشی که خود را از اعضای گردانها میخواندند، شرکت داشتند. روزنامه نگاران فلسطینی در اعتراض به خشونتهای فزاینده بر ضد اصحاب قلم در مورخه ۹ فوریه اعلام اعتصاب نمودند.
کارن ابو زید، قائم مقام دبیر کل کمیسیون آژانس کار و امداد سازمان ملل در نوار غزه در مورخه ۲۹ فوریه سال ۲۰۰۴ اعلام نمود که : آنچه که آغاز شده و کاملا مشهود است آنست که نظم و قانون از بین رفته و تمامی گروهها دارای افراد شبه نظامی خاص خود گردیدهاند که بسیار هم منظم عمل مینمایند. این احزاب هستند که سعی در نمایش قدرت خود دارند.
قاضی الجبالی رئیس پلیس نوار غزه، از سال ۱۹۹۴ هدف حملات مکرر فلسطینیان قرار داشت. در مارس سال ۲۰۰۴، دفاتر او مورد حمله مسلحانه قرار گرفت. در آوریل ۲۰۰۴، انفجار یک بمب بخش جلوی منزل او را ویران نمود. در مورخه ۱۷ ژوئیه سال ۲۰۰۴ در جریان یک حمله مسلحانه که در پی یک کمین در سر راه همراهان وی انجام شد، او را دزدیده و دو نفر از محافظانش را مجروح ساختند. او چند ساعت بعد آزاد گردید. کمتر از شش ساعت بعد، سرهنگ خالد ابو الولا، فرمانده ستاد نظامی در بخش جنوبی غزه ربوده شد.
در شامگاه ۱۷ ژوئیه اعضای جنبش فتح ۵ شهر وند فرانسوی (۳ مرد و ۲ زن) را ربوده و در ساختمان صلیب سرخ | انجمن صلیب سرخ]] در خان یونس بگروگان گرفتند:
مقامات امنیتی فلسطین اظهار داشتند که آدم ربائی توسط گردانهای ابو الریش که متهم به ارتباط با حزب فتح مربوط به یاسر عرفات رئیس حکومت فلسطین بود، انجام شدهاست.
در مورخه ۱۸ ژوئیه عرفات پسر عموی خود موسی عرفات را بجای قاضی الجبالی برگزید که باعث بروز شورشهای شدیدی در رفح و خان یونس گردید که در آن اعضای گردان شهدای الاقصی دفاتر پی.ای. را به آتش کشیده و بروی افراد پلیس فلسطین آتش گشودند. در طی این شورشها حداقل یک فلسطینی کشته و دهها نفر دیگر بشدت مجروح گردیدند.
در مورخه ۲۰ ژوئیه سال ۲۰۰۴ دیوید ساترفیلد نفر دوم دولت ایالات متحده در امور خاور نزدیک در گفتگوئی در مجلس سنا، اظهار داشت که حکومت فلسطین در مهار تروریستهای فلسطین که متهم به قتل سه نفر از اعضای هیئت دیپلماتیک آمریکا در منطقه نوار غزه در مورخه ۱۵ اکتبر سال ۲۰۰۳ میباشند، ناکام ماندهاست. ساتر فیلد اینگونه اضافه نمود که:
هیچ راه حل قابل قبولی برای این مشکل پیدا نشدهاست. تنها نتیجهای که میتوانیم بگیریم آنست که ارادهای سیاسی که توسط رئیس حکومت یاسر عرفات ایجاد گشته مانع پیشرفت بعدی در این تحقیقات گردیدهاست.
در تاریخ ۲۱ ژوئیه، نبیل عمر وزیر اسبق اطلاعات و عضو کابینه و عضو شورای قانونگذاری فلسطین پس از یک مصاحبه تلویزیونی که در آن به انتقاد از یاسر عرفات پرداخته و خواستار ایجاد اصلاحات در پی.ای. شده بود، هدف گلوله افراد نقاب دار قرار گرفت.
در خصوص بروز نا آرامیها، وزیر کابینه کادورا فاررس در مورخه ۲۱ ژوئیه ۲۰۰۴ اظهار میدارد:
هر یک از ما مسئول هستیم. عرفات مسئلترین شخص در خصوص شکست میباشد. رئیس جمهور عرفات شکست خوردهاست و دولت فلسطین شکست خوردهاست، احزاب سیاسی فلسطین شکست خوردهاند.
در مورخه ۲۲ ژوئیه سال ۲۰۰۴، سازمان ملل متحد سطح هشدار خود برای نوار غزه را افزایش داده و به «مرحله چهار» رسانیده (یک سطح پایین تر از آخرین مرحله یعنی مرحله پنج) و تصمیم گفت کلیه کارکنان خارجی غیر ضرور را از نوار غزه خارج سازد.
شلیک موشکهای قسام از نوار غزه به داخل اسرائیل بشدت توسط ساکنان نزدیک به محل پرتاب مورد مخالفت قرار گرفت، زیرا اسرائیل نیز به این موشکهای قسام جوابهای پیاپی نظامی میداد. در۲۳ ژوئیه سال ۲۰۰۴، یک پسر عرب که والدین او بصورت فیزیکی با استقرار سکوی پرتاب موشک قسام از حوالی منزلشان مخالفت نموده بودند توسط تروریستهای فلسطین از گردانهای شهدای الاقصی هدف قرار گرفته و کشته شد. در این حادثه پنج نفر دیگر زخمی شدند.
در تاریخ ۲۵ ژوئیه سال ۲۰۰۴ ۲۰ عضو گردانهای شهدای الاقصی دفتر حاکم در شهر خان یونس نوار غزه را بتصرف خود درآورد. در میان تقاضاهای آنها یکی این بود که موسی عرفات، پسر عموی یاسر عرفات از مقام خود بعنوان فرمانده نیروهای امنیتی غزه برکنار گردد. در حملهای مجزا، افراد ناشناس به یک ایستگاه پلیس حمله کرده و ساختمان را به آتش کشیدند که باعث وارد شدن خساراتی سنگین شد.
در مورخه ۳۱ ژوئیه، آدم ربایان فلسطینی در نابلس اقدام به ربودن ۳ نفر با ملیتهای خارجی نمودند، این سه شهروند از آمریکائی، انگلیسی و ایرلندی بودند. آنها بعداً آزاد گردیدند. همچنین یک ساختمان فرماندهی نیروهای امنیتی پی.ای. در جنین توسط نیروهای گردانهای شهدای الاقصی به آتش کشیده شده و نابود گردید. یکی از رهبران گردانهای شهدای الاقصی علت آتش زدن ساختمان را امنتاع کوادورا موسی، شهردار جدید منصوب شده از سوی عرفات، از پرداخت حقوق اعضای الاقصی یا همکاری با این گروه ذکر نمود.
در تاریخ ۸ اوت سال ۲۰۰۴ ناهد عریض وزیر دادگستری استعفا داده و دلیل آن را محرومیت خود از بسیاری از اختیارات قانونی در محدوده سیستم قضائی و قانون ذکر نمود. سال قبل از آن، یاسر عرفات که اقدام به ایجاد موسسهای موازی با وزارت دادگستری نموده بود متهم به ادامه کنترل دستگاه قضائی و بخصوص احکام دولتی گردید.
در تاریخ ۱۰ اوت سال ۲۰۰۴ گزارشی از سوی یک کمیته تحقیق شورای قانونگذاری فلسطین بدلایل وجود هرج ومرج و آشفتگی در پی.ای. بروی آدرس اینترنتی published توسط روزنامه هاآرتس منتشر شد. این گزارش تقصیر اصلی را از جهت «عدم موفقیت در اتخاذ تصمیم سیاسی جهت خاتمه آن »برعهده یاسر عرفات و نیروهای امنیتی پی.ای. انداخته بود. این گزارش میافزاید،
«علت اصلی شکست، عدم موفقیت نیروهای امنیتی فلسطین و عدم کارآئی مناسب آنان در برقراری نظم و قانون بوده است»....
« عدم وجود کلی یک تصمیم سیاسی شفاف و عدم تعریف نقشهای ایشان چه بلند مدت و چه کوتاه مدت.»
این گزارش همچنین خواستار توقف شلیک موشکهای قسام و آتش باری توپخانه بروی شهرکهای اسرائیلی شده و این امور را بر خلاف «منافع فلسطینیان» قلمداد نمودهاست. حکیم بلاوی سایس:
«... شلیک موشک و آتش باری توپخانه از میان خانهها ممنوع میباشد و این نهایت منفعت برای فلسطینیان بوده و نبایستی نقض گردد زیرا در صورت نقض، جواب آن مقابله بمثل وحشیانه ارتش اشغال گر میباشد. بنابر این آتش باری مورد پذیرش شهروندان نمیباشد. کسانی که این عمل را انجام میدهند نماینده ملت و کشور نبوده و این اعمال را بدون در نظر گرفتن منافع کلی و افکار عمومی جهان و اسرائیل انجام میدهند. هیچ آینده یا مقصودی با موشک باران محقق نمیگردد؛ منافع فلسطینیان بسیار مهمتر میباشد».
علیرغم انتقادات وارده بر ضد یاسر عرفات، مشکلات همچنان ادامه داشت. در تاریخ ۲۴ اوت طارق ابو رجب دریابان سرویس ضد اطلاعات فلسطین در نوار غزه توسط گروهی از مردان مسلح هدف گلوله قرار گرفت. او بشدت مجروح شد.
در تاریخ ۳۱ اوت گردانهای شهدای جنین، شاخه نظامی کمیته معروف مقاومت، تهدید به قتل وزیر نبیل شتاح بجرم شرکت در یک کنفرانس در ایتالیا که در آن سالیوان شالوم وزیر امور خارجه اسرائیل نیز حضور داشته نمود، و اعلام کرد «چنانچه شتاح نیز در این کنفرانس شرکت کند محکوم بمرگ خواهد شد. این تصمیم غیر قابل برگشت بوده از محافظان وی میخواهیم بمنظور حفظ جان خود او را همراهی ننمایند.»
در تاریخ ۸ سپتامبر احمد کاریه، نخست وزیر مجددا تهدید به کناره گیری نمود. سه هفته از پس گرفتن استعفای او که ابتدا شش هفته قبل آن را مطرح کرده بود، میگذشت.
در تاریخ ۱۲ اکتبر موسی عرفات پسر عموی یاسر عرفات و یک مقام ارشد رسمی امنیتی در نوار غزه از یک حمله با بمب داخل اتومبیل جان سالم بدر بردند. اخیرا کمیته معروف مقاومت در یک اقدام تلافی جویانه موسی عرفات را بقتل رهبر منصوب او، محمد نشبات تهدید کردهاست.
در تاریخ ۱۴ اکتبر احمد کاریه نخست وزیر فلسطین اعلام نمود که حکومت فلسطین قادر به متوقف ساختن هرج ومرج فزاینده نمیباشد. در حالیکه او بصورت معمول اسرائیل را در ایجاد مشکلات پی. ای. مورد سرزنش قرار میداد، به این موضوع نیز اشاره کرد که بسیاری از نیروهای امنیتی پی.ای. در امور مفسده انگیز و درگیری فرقهای دخیل هستند. بدلیل فقدان اصلاحات دولتی مورد درخواست میانجی گران بینالمللی، قانون گذاران فلسطینی از کاریه درخواست نمودند که یک گزارش در این خصوص و تا ۲۰ اکتبر تهیه نماید که در این مقطع آنان تصمیم به رای عدم اعتماد گرفتند.
در تاریخ ۱۹ اکتبر، یک گروه از اعضای گردانهای شهدای الاقصی برهبری زکریا زبیدی، اقدام به ربودن وزیر اقتصاد و عضو پارلمان فلسطین نمودند.
وب خیلی جالبی داری.
با افتخار لینک شدید...