مقدمه:
بحث شبکه های مجازی و بیان تاریخچه کوتاه آنها بدون رعایت ترتیب علمی و منطقی ممکن است مسیر مطالعاتی را به سمت سوی گمراه کننده و مسائل فنی حاکم بر این جوامع بکشاند . از همین رو سعی می کنیم ضمن دوری مختصر از ذکر مصادیق فراوان و پیچیدگی های فنی، ابتدا مبانی و چرایی تشکیل این جوامع را تبیین نمایم.
شبکه های اجتماعی متشکل از افراد (یا سازمان ها) هستند که توسط یک یا چند نوع علاقه خاص به هم گره خورده اند.وابستگی هایی مثل دوستی ، خویشاوندی ، منافع مشترک ، تبادل مالی ، علاقه خاص به یک موضوع باورهای مشترک ، دانش و هنرو…
تجزیه و تحلیل شبکه های اجتماعی و تحلیل تئوریهای موجود نشان می دهد که اصلی ترین نکته در هر شبکه ای، روابط است. و از آنجا که درک و فهم این روابط در سطح و گستره یک شبکه بسیار مشکل و غیرممکن است ، تحلیل شبکه های اجتماعی نیز کاری بسیار دشوار می نمایاند. شبکه های اجتماعی در بسیاری از سطوح فعالیت می کنند ، از خانواده تا سطح کشورها و بین الملل، و نقش مهمی در تعیین راه حل مشکلات یا ایجاد آن ها دارند.
جامعه مجازی در ساده ترین شکل آن ، بستری است برای ایجاد روابط ، مشخص مانند دوستی ، بین گره های، گروه هایی که به افرد متصل هستند است در نتیجه ارتباطات اجتماعی از آن فرد به شبکه و از شبکه به کل افراد سرایت می کند.
تجزیه و تحلیل شبکه اجتماعی به عنوان یک تکنیک کلیدی در جامعه شناسی مدرن پدید آمده است
به اعتقاد کاستلز (رجوع شود به ۱-۲-۳)، شبکه های اجتماعی محصول همگرایی سه فرآیند تاریخی مستقل هستند.
۱- انقلاب اطلاعات
۲- تجدید ساختار سرمایه داری و اقتصاد متکی به برنامه ریزی
۳- نهضتهای فرهنگی دهه ۱۹۶۰
این سه فرآیند موجب شدند تا شبکه های اجتماعی مجازی تولد یافته و رشد کنند.
ویژگی اصلی این جوامع در نگاه کاستلز با توضیحاتی کوتاه عبارتند از:
۱- اقتصاد اطلاعاتی: بدین معنا که بهره برداری و رقابت میان شرکت ها و بنگاه های اقتصادی بیش از هر زمان دیگر به دانش واطلاعات و تکنولوژی های جدید وابسته شده است.
۲- اقتصاد جهانی: این غیر از اقتصاد جهان است که از قرن ها پیش جریان دارد. در واقع هسته و لایه های زیرین شبکه های اجتماعی حاضر به نوعی به اقتصاد جهانی پیوندی مستحکم برقرار کرده است.(تائید نسبی نظریات مکتب فرانکفورت)
۳- فعالیت اقتصادی شبکه ها: ویژگی سوم در واقع چهره عریان شاخصه دوم است. شبکه ها به تدریج بسط و گسترش می یابند و سعی میکنند دیگر شبکه های اجتماعی را در خود حل کرده یا نابود کنند ودر این مسیر ازفعالیت های اقتصادی و تبلیغات شرکت ها سود می جویند.
۴- تحول در کار:روابط کاریگذشته میان کارگر و کارفرما و شرکت به سبب ایجاد شبکه های اجتماعی متحول و دگرگون شده است.این روابط انعطاف بیشتری پیدا کرده و در محدوده های کوچک ترافراد بیشتری اشتغال دارند.
۵- ظهور قطبهای متقابل: تلاشهای فردی و هویت های انحصاری در مقابل نهاد های کارگری یا دولت ها افزایش یافته و قدرت و توانایی افراد و شبکه ها را در مقابل دولت های ملی افزایش داده است در ضمن با عضویت افراد دراین شبکه ها مفهوم ملیت کم رنگ تر از گذشته شده است.
تاریخچه گیتار
در قرن شانزده این دو ساز در اسپانیا بسیار رایج بودند و نوازندگی با انگشت به حدی عمومیت پیدا کرد که پسوند de mano در این کشور به کلی از اسم این سازها حذف شدند.
ویوئلا (یعنی نوع اشرافی گیتار ) در اسپانیا به منزله لوت در سایر نقاط اروپا بود. در طی قرن شانزده گیتار در دربار فرانسه دوران اوجی را پشت سر گذاشت.
در آن زمان گیتار چهار کر (" Choeurs این کلمه معادل انگلیسی آن courseاست
، در اصل به معنی هم آهنگی و همسرائی است ولی در اینجا به معنی سیم های جفت که گاهی با اکتاو یکدیگر کوک میشده اند.به این ترتیب مثلاً گیتار پنج کر دارای ده سیم بود که دوتا دوتا با هم کوک میشدند".) وجود داشته گر چه در اوایل قرن هفدهم گیتار چهار کر همراه با ویهوئلا جای خود را به گیتار پنج کر دادند.
ظاهراً در قرن شانزدهم میلادی بود که گیتار پنج کر در اسپانیا ظهور کرد.در اوایل قرن هفده گیتار پنج کر در اسپانیا طرفداران زیادی داشت و در کشورهایی چون فرانسه و ایتالیا نیز رواج یافت.
در این عصر، گیتار در اسپانیا سازی مردمی بود در صورتی که در ایتالیا تا حد بسیار زیادی یک ساز اشرافی به شمار می آمد.در نیمه قرن هجده هنوز هم گیتار پنج کر ساخته میشد ولی کمیت آن رو به کاستی میرفت.ضمناً گیتارهای این دوره اندک تفاوتی با گیتارهای قرن هفده داشتند.
سالهای 1770 و 1780 گیتار پنج کر جای خود را به گیتار شش کر تغییر داد و در فرانسه و ایتالیا گیتار با سیمهای ساده جای گیتار با سیمهای جفتی را گرفت .در فاصله سالهای 1770 تا 1850 روی ساختمان آن تجربیات فراوانی به عمل آمدو عاقبت تمام این کارها منجر به خلق گیتار مدرن گردید.در سال 1780 ،گیتار شش کر به اسپانیا معرفی گردید و بسیار رواج پیدا کرد.
اسپانیاییها در فنون ساختن این ساز به طور چشمگیری پیشرفت کردند.
بیشتر این نوع گیتارها در اسپانیا از جنوب گشور آمده بودند.شهر کدیز که در نزدیکی سویا واقع شده بود، مرکز عمده تولید گیتار محسوب میشد. در ضمن گیتارهای ساخت ای دو شهر (کدیز و سویا ) بسیار پر نقش و نگار بودند.
پرتغالیها نیز در ساختن گیتارهای شش کر رهروی اسپانیایی ها بودند.
![]() |
در مورد وجه تسمیه شهر زنجان تاکنون نظرات گوناگونی ازسوی پژوهشگران و نویسندگان ارائه شده است. قدیمیترین نامی که به این منطقه اطلاق شده است زندیگان به معنای اهل کتاب زند (معروفترین کتاب آیین زردشتی ساسانی) و گان از پساوند فارسی عهد باستان است که در دوره ساسانیان بر این منطقه گذاشته شده است. |
![]() |
گفته میشود بنای شهر زنجان در زمان اردشیر بابکان ساخته شده و در آن زمان نام شهین یعنی منسوب به شاه به آن اطلاق می شده است. از اواخر دوره قاجاریه به علت استقرار ایل خمسه فارس نام خمسه نیز بر آن نهاده شد.
حمدالله مستوفی، تاریخنگار نامدار، بنیاد شهر زنجان را از اردشیر بابکان، سردودمان ساسانیان دانسته و نام نخستین این شهر را شهین ذکر کردهاست. در لغتنامهٔ دهخدا هم در سرواژهٔ شهین چنین نوشتهاست: «شهین نام شهر زنگان است و معرب آن زنجان باشد و گویند این شهر را اردشیر بابکان بنا کردهاست، .شهری بود بزرگ در میان ری و آذربایگان، و وجه تسمیه آن، مخفف زندگان یعنی اهل کتاب زند است، و زندیگان زنگان شده و دال او محذوف گردیده.
حمدالله مستوفی در نزهه القلوب (تألیف در ۷۴۰ق/۱۳۳۹م) زبان زنجان و مراغه و تالش گشتاسبی را پهلوی ذکر می کند و میگوید «زبانشان پهلوی به جیلانی بازبسته است» که منظور همان گویشهای گوناگون زبانهای تاتیتبار است
امروزه زبان مردم زنجان ترکی آذربایجانی در کنار فارسی است.
میتوان گفت تاریخچه سرطان به دیرینگی تاریخ مدنیت بشری است.دانشمندان و پزشکان متعددی در طول تاریخ بشری، زحمات زیادی را برای شناخت ، تشخیص و درمان این بیماری متحمل شده اند.
اولین توصیف سرطان، مربوط به 1600 سال قبل از میلاد مسیح در تمدن باستانی مصر است. اگرچه از واژه سرطان استفاده نشده است اما در پاپیروسی که از آن موقع به جا مانده است 8 بیمار مبتلا به سرطان پستان توصیف شدهاند. پزشکان مصری محل سرطان را با کمک مته آتشی میسوزاندند. این روش طول عمر بیمار را افزایش میداده اما در پاپیروسهای باقیمانده نوشته شده سرطان غیرقابل درمان است.
پزشکان یونان باستان اولین کسانی بودند که سرطان را بهعنوان یک بیماری شناختند. بقراط که بهعنوان پدر علم پزشکی شناخته میشود بین سالهای 460 تا 370 قبل از میلاد مسیح زندگی میکرد،سرطانهای پوست و بینی و پستان را دیده بود و ظاهر آنها را به خرچنگ تشبیه کرده بود. او برای نامیدن بیماری سرطان از کلمه خرچنگ (کارکونوس-کارسینوما) استفاده کرد. بعدها سلسیوس، پزشک رومی از مترادف لاتین این کلمه به نام کانسر استفاده کرد. پزشکان مسلمان هم از مترادف این کلمه یعنی سرطان (به معنی خرچنگ) استفاده کردند. حدود 150 سال بعد از میلاد گالن ، پزشک رومی از واژه Oncos ( معادل یونانی بلعیدن ) برای توصیف تومورها استفاده نمود و اصطلاح وی امروزه بعنوان قسمتی از نام متخصصین سرطان (Oncologist ) بکار می رود .
|
|||